💾 Archived View for auragem.letz.dev › texts › islam › quran › fa.bahrampour › 69 captured on 2023-09-28 at 17:50:45. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

➡️ Next capture (2024-06-20)

-=-=-=-=-=-=-

Abolfazl Bahrampour, Surah 69: The Reality (Al-Haaqqa)

Surahs

[1] آن واقعه حتمى [رستاخيز]

[2] چيست آن واقعه حتمى

[3] و تو چه دانى كه آن واقعه حتمى چيست

[4] ثمود و عاد، آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند

[5] اما ثمود با صيحه طغيانگر به هلاكت رسيدند

[6] و امّا عاد، با تندبادى توفنده و سركش هلاك شدند

[7] [خدا] آن را هفت شب و هشت روز پياپى بر آنها مسلط كرد، كه آن قوم را در آن به خاك افتاده مى‌ديدى گويى آنها تنه‌هاى تو خالى و فرو افتاده‌ى نخلند

[8] پس آيا از آنها هيچ باقى مانده‌اى مى‌بينى

[9] و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند، و [مردم‌] شهرهاى سرنگون شده‌ى [قوم لوط] مرتكب خطا شدند

[10] و از فرمان فرستاده‌ى پروردگارشان سرپيچى كردند پس آنها را بكيفرى سخت بگرفت

[11] ما وقتى كه آب طغيان كرد، شما را بر كشتى سوار نموديم

[12] تا آن را براى شما [مايه‌] تذكّرى گردانيم و گوش‌هاى فرا گيرنده آن را نگاه دارد

[13] پس آنگاه كه در صور يك بار دميده شود

[14] و زمين و كوه‌ها از جاى خود برداشته شده، هر دوى آنها يكباره در هم كوبيده شوند

[15] آن روز است كه آن واقعه [عظيم‌] روى دهد

[16] و آسمان از هم بشكافد، پس در آن روز سست و متلاشى گردد

[17] و فرشتگان در اطراف [آسمان‌] اند، و عرش پروردگارت را آن روز هشت [فرشته‌] بر بالاى سر خود حمل مى‌كنند

[18] در آن روز، [شما به پيشگاه خدا] عرضه مى‌شويد و هيچ [كار] پوشيده‌اى از شما پنهان نمى‌ماند

[19] امّا كسى كه كارنامه‌اش به دست راستش داده شود، گويد: بياييد و نامه مرا بخوانيد

[20] همانا من باور داشتم كه با حساب خود رو به رو مى‌شوم

[21] پس او در يك زندگى خوش باشد

[22] در بهشتى برين

[23] [كه‌] ميوه‌هايش در دسترس است

[24] بخوريد و بنوشيد، گوارايتان باد، به [پاداش‌] آنچه در روزهاى گذشته پيش فرستاده‌ايد

[25] و اما كسى كه كارنامه‌اش بدست چپ او داده شود، گويد: اى كاش نامه‌ام به من داده نمى‌شد

[26] و نمى‌دانستم حسابم چيست

[27] اى كاش آن [مرگ‌] پايان دهنده‌ى كار بود [و دوباره زنده نمى‌شدم‌]

[28] مال من چيزى از من دفع نكرد

[29] قدرتم از دستم برفت

[30] [پس فرمان رسد:] او را بگيريد و در زنجير كنيد

[31] آن‌گاه به دوزخش در آوريد

[32] سپس او را در زنجيرى كه طول آن هفتاد ذراع است در بند كشيد

[33] چرا كه او به خداى بزرگ ايمان نمى‌آورد

[34] و به اطعام مسكين ترغيب نمى‌كرد

[35] پس امروز او را در اين جا دوستى صميمى نيست

[36] و نه طعامى مگر از چرك و خون [دوزخيان‌]

[37] كه آن را جز خطاكاران نمى‌خورند

[38] پس سوگند به آنچه مى‌بينيد

[39] و آنچه نمى‌بينيد

[40] كه اين [قرآن‌] قطعا گفتار فرستاده‌اى بزرگوار است

[41] و آن گفتار يك شاعر نيست. اما كمتر ايمان مى‌آوريد

[42] و نه گفتار كاهنى. چه اندك متذكر مى‌شويد

[43] [بلكه‌] نازل شده از جانب پروردگار جهانيان است

[44] و اگر او حتى يك كلمه [از پيش خود] بر ما دروغ مى‌بست

[45] ما دست راست او را مى‌گرفتيم

[46] سپس شريان قلبش را قطع مى‌كرديم

[47] آن‌گاه احدى از شما مدافع او نبود

[48] همانا اين [قرآن‌] تذكارى براى پرهيزكاران است

[49] و ما بى‌ترديد مى‌دانيم كه برخى از شما تكذيب كنندگان [آن‌] هستيد

[50] و همين [تكذيب‌] مايه‌ى حسرتى براى كافران است

[51] و اين [قرآن‌]، بى‌شبهه، حقيقت ثابت است

[52] پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud