💾 Archived View for auragem.letz.dev › texts › islam › quran › fa.khorramdel › 77 captured on 2023-09-28 at 17:58:42. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] سوگند به آیههائی که (توسّط جبرئیل، پیاپی بر محمّد) فرو فرستاده میشود! برای پخش خوبیها و نیکیها. [[«الْمُرْسَلاتِ»: فرو فرستاده شدهها. درباره پنج واژه مُرْسَلات، عَاصِفَات، نَاشِرَات، فَارِقَات، و مُلْقِیَات، در پنج آیه اوّل این سوره، نظریّههای گوناگونی اظهار شده است، از جمله: برخی آنها را فرشتگان، و برخی بادها، و بعضی آیات قرآن میدانند. این سه نظریّه از سایر نظرات، طرفداران بیشتری دارد. ما رأی سوم را برگزیدیم که در تفسیر کبیر و المنتخب بدان اشاره شده است. «عُرْفاً»: به معنی معروف، کار نیک. خیر و خوبی. مفعولٌله است یا منصوب به نزع خافض. پیاپی. در این صورت حال ضمیر مستتر در (مرسلات) یا مفعول مطلق است و در اصل چنین است: وَ الْمُرْسَلاتِ إِرْسَالاً، أَیْ مُتَتَابِعَةً.]]
[2] و سوگند به آیههائی که (سائر ادیان را) سخت در هم نوردیده و منسوخ میکنند! [[«الْعَاصِفَاتِ»: جمع عاصِفَة، درهم پیچنده و نابود کننده (نگا: تفسیر کبیر). تندباد. «عَصْفاً»: نابود کردن. تند وزیدن. سرعت گرفتن. مفعول مطلق است.]]
[3] و سوگند به آیههائی که (حکمت و هدایت را در دل جهانیان) به گونهی گستردهای پخش میکنند! [[«النَّاشِرَاتِ»: پخشکنندگان. «نَشْراً»: پخش کردن. مفعول مطلقاست.]]
[4] و سوگند به آیههائی که (حق و باطل را) کاملاً از هم جدا میسازند! [[«الْفَارِقَاتِ»: جداسازندگان.]]
[5] و سوگند به آیههائی که یاد (خدا) و پند و اندرز (آسمانی) را (به مردم) میرسانند! [[«الْمُلْقِیَاتِ»: رسانندگان پیام آسمانی به مردم. «ذِکْراً»: یاد. پند و اندرز. مفعولٌبه است.]]
[6] برای (اتمام حجّت با بندگان و رفع) عذر، و بیم دادن (ایشان از عذاب). [[«عُذْراً»: آیات قرآنی پند و اندرز آسمانی و بیدارباش الهی را به مردم میرسانند تا خدا با ایشان اتمام حجّت کرده باشد، و فردای قیامت عذری نداشته باشند. «نُذْراً»: برای بیم دادن مردم از عذاب و عقاب الهی. «عُذْراً أَوْ نُذْراً»: مفعولٌله هستند.]]
[7] قطعاً چیزی که از آن بیم داده میشوید (و قیامت نام دارد) به وقوع میپیوندد. [[«مَا تُوعَدُونَ»: آنچه بدان مژده داده میشوید و بیم میگردید. مراد قیامت و آخرت است.]]
[8] هنگامی که ستارگان محو و تاریک میگردند. [[«طُمِسَتْ»: نابود شدند. بینور گشتند (نگا: نساء / 47، یس / 66، قمر / 37).]]
[9] و هنگامی که آسمان شکافته میگردد. [[«فُرِجَتْ»: شکافته گردید (نگا: انشقاق / 1).]]
[10] و هنگامی که کوهها برکنده و پراکنده میگردند. [[«نُسِفَتْ»: از جا کنده شد و پخش گردید. برکنده و پراکنده گردید (نگا: طه / 97 و 105).]]
[11] و هنگامی که برای پیغمبران تعیین وقت میگردد (تا برای ادای شهادت بر ملّت خود، حاضر شوند). [[«الرُّسُلُ»: پیغمبران. «أُقِّتَتْ»: تعیین وقت گردید. یعنی برای ادای گواهی بر ملّت خود جمع میگردند (نگا: مائده / 109، زمر / 69). اصل این واژه (وقت) است و از مصدر (توقیت).]]
[12] (این کارها) برای چه روزی پس انداخته و در نظر گرفته شدهاند؟ [[«أُجِّلَتْ»: به تأخیر افکنده شده است. تعیین گشته است. از مصدر تأجیل به معنی به تأخیر انداختن. تعیین مدّت کردن. عقب انداختن و زمان دادن (نگا: انعام / 128، آلعمران / 145). معنی دیگر آیه: برای چه روزی تعیین وقت شده است؟ این شیوه، برای تهدید کردن و بیم دادن است.]]
[13] برای روز قضاوت (در میان مردم) و جدائی انداختن (میان حق و باطل، و صفوف مؤمنان از صفوف کافران، و نیکوکاران از بدکاران، و بالأخره بهشتیان از دوزخیان). [[«الْفَصْلِ»: قضاوت و داوری. جدائی انداختن. همه سوگندهای پیشین برای بیان واقعیّت روزی است که تلاشها و کوششها، سزا و جزا داده میشود، و میان همگان داوری میگردد و حق و باطل آشکارا جلوهگر میآید.]]
[14] تو چه میدانی روز داوری و جدائی چیست؟ [[«مَآ أَدْرَاکَ»: (نگا: حاقّه / 3، مدّثّر / 27). مراد بیان عظمت روز قیامت است.]]
[15] در آن روز، وای به حال تکذیبکنندگان! [[«وَیْلٌ»: هلاک و نابودی. وای! واویلا! این آیه جواب شرط (اِذا) در آیات 8 و 9 و 10 و 11 است (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]]
[16] آیا ما پیشینیان (تکذیبکننده) را نابود نساختهایم؟ [[«الأوَّلِینَ»: پیشینیان. همچون قوم نوح و عاد و ثمود.]]
[17] سپس پسینیان را به دنبالشان روانه نکردهایم؟ [[«الآخِرِینَ»: پسینیان. متأخّرین. همچون قوم لوط و شعیب و موسی.]]
[18] ما با گناهکاران چنین رفتار میکنیم. [[«کَذلِکَ نَفْعَلُ ...»: این آیه، در حقیقت بیانگر این واقعیّت است که عذابهای الهی دامنگیر آیندگان بزهکار، همسان گذشتگان گناهکار میگردد.]]
[19] در آن روز، وای به حال تکذیبکنندگان! [[«یَوْمَئِذٍ»: مراد روز رستاخیز است و تکرار برای تأکید مطلب است.]]
[20] آیا ما شما را از آب حقیر و ناچیزی (به نام منی) نیافریدهایم؟ [[«مَهِینٍ»: خوار و سبک. حقیر و ناچیز. البتّه چنین ناچیزی و حقارتی از دیدگاه ظاهری مردمان است، امّا از نظر علمی، اعجوبه زمان است (نگا: سجده / 8).]]
[21] و آن را در جایگاهی استوار قرار دادهایم (که رحم مادر است و آن اندازه مناسب و جالب و عجیب است که هر انسانی را در شگفتی فرو میبرد). [[«مَکِینٍ»: محکم و استوار (نگا: مؤمنون / 13).]]
[22] تا مدّت زمانی مشخّص (که دوران ماندگاری جنین در شکم پایان میگیرد، و روز ولادت فرا میرسد). [[«قَدَرٍ»: مقدار. مدّت زمان معیّن (نگا: حجر / 21، مؤمنون / 18، شوری / 27، زخرف / 11).]]
[23] ما توانائی (این کار را) داشتهایم (که از نطفهی ناچیز و حقیری چنان انسان شریف و کاملی بسازیم) و ما بهترین توانا بوده و هستیم. [[«قَدَّرْنَا»: قدرت داشتهایم. اندازهگیری کردهایم. «قَادِرُونَ»: اندازهگیران. توانایان. معنی دیگر آیه: ما اندازهگیری کردهایم و بهترین اندازهگیر بودهایم (نگا: المصحفالمیسّر، تفسیر کبیر، روحالبیان، روحالمعانی).]]
[24] در آن روز، وای به حال تکذیبکنندگان!
[25] آیا ما زمین را گردآورنده (ی مردمان در حال حیات بر روی خود، و در حال ممات در دل خود) نساختهایم؟ [[«کِفَاتاً»: مصدر است و به معنی گردآوری. در اینجا در معنی اسم فاعل به کار برده شده است و به معنی جمعکننده و گردآورنده است. یا این که اسم مکان است و به معنی جایگاه و محلّ گردهمآئی.]]
[26] هم در حال حیات و هم در حال ممات؟ [[«أَحْیَآءً»: اگر (کِفَاتاً) مصدر، یا جمع (کافِت) و اسم فاعل باشد، مفعولٌبه آنها است. اگر اسم مکان باشد، باز هم مفعولٌبه است، ولی برای فعل محذوف (تَکْفِتُ). یا حال ضمیر محذوف (کُم) است، و اصل آن چنین است: تَکْفِتُکُمْ أَحْیَآءً وَ أَمْوَاتاً.]]
[27] و در آن کوههای استوار و بلند پدید نیاوردهایم، و از آب گوارا به شما ننوشاندهایم؟ [[«شَامِخَاتٍ»: جمع شامخ، بلند و سربه فلک کشیده. «فُرَاتاً»: گوارا. بسیار خوشمزه (نگا: فرقان / 53، فاطر / 12).]]
[28] در آن روز، وای به حال تکذیب کنندگان!
[29] (بدانان گفته میشود:) به سوی همان چیزی رهسپار شوید که پیوسته دروغش میشمردید. [[«إنطَلِقُوا»: رهسپار شوید. روان شوید. «مَا»: مراد دوزخ است.]]
[30] بروید به سوی سایهی سه شاخه (ی دودهای خفقان بار آتش). [[«ظِلٍّ»: سایه. مراد دود سیاه و پرحرارتی است که از دوزخ برمیخیزد. به عنوان ریشخند، سایه نامیده شده است. «شُعَبٍ»: جمع شُعْبَة، شاخه. «ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ»: دارای سه شاخه، شاخهای از بالای سر، و شاخهای از طرف راست، و شاخهای از طرف چپ. به این ترتیب، این دود غلیظ مرگبار، آنان را از هر سو احاطه میکند و در کام خود فرو میبرد.]]
[31] نه سایهدار خنک و آسایشبخشی است، و نه از سوزندگی شعلههای آتش جلوگیری میکند. (چرا که خود برخاسته از آتش است). [[«ظَلِیلٍ»: سایهدار. سایه گستر. مراد سایهای است که آرامبخش و خنک باشد و واقعاً سایه به حساب بیاید.]]
[32] آتشی که (چنین دود مرگباری از آن برمیخیزد) آتشپارههائی از خود بیرون میدهد که انگار کوشک (بزرگ و برافراشتهای) هستند. [[«إِنَّهَا»: آن آتش. «شَرَرٍ»: جمع شَرَرَة و شَرارَة، زبانهها آتشپارهها. جرقّهها. «الْقَصْرِ»: کوشک. کاخ.]]
[33] آتشپارههائی که انگار (از لحاظ رنگ و حرکت و سرعت) شتران زردی هستند. [[«کَأَنَّهُ»: ضمیر (هُ) به لفظ (شَرَر) برمیگردد. «جِمَالَةٌ»: جمع جَمَل، شتران. «صُفْرٌ»: جمع اصفر، زرد رنگ. عربها این واژه را درباره شترانی به کار میبرند که رنگ آنها زردِ آمیزه سیاه باشد (نگا: المصحفالمفسّر).]]
[34] در آن روز، وای به حال تکذیبکنندگان!
[35] امروز، روزی است که (تکذیبکنندگان آیات الهی، دم نمیزنند و) سخن نمیگویند (چرا که خداوند بر دهانشان مهر سکوت مینهد). [[«یَوْمُ»: خبر (هذا) است و به جمله (لا یَنطِقُونَ) اضافه شده است. سخن نمیگویند. قیامت طولانی است و دارای موضعها و موقعیّتهای گوناگونی است. کافران بعد از دفاع از خود (نگا: نحل / 111) و معذرتخواهیها (نگا: احزاب / 67) و سرانجام انکار کفر و بیدینی خویش (نگا: انعام / 23) بر دهانشان مهر سکوت زده میشود (نگا: یس / 65) و خداوند برای گواهی بر اعمال و افعالشان سایر اندامها را به گفتار در میآورد (نگا: نور / 24) و دیگر بدیشان اجازه سخن گفتن داده نمیشود.]]
[36] و بدیشان اجازه داده نمیشود تا پوزش بطلبند و عذرخواهی بکنند. [[«لا یُؤْذَنُ لَهُمْ»: این عدم اجازه، به دنبال ثبوت جرائم است. وقتی است که کار به جائی رسیده است که حق دفاع از ایشان سلب میگردد.]]
[37] در آن روز، وای به حال تکذیبکنندگان!
[38] (بدیشان گفته میشود:) امروز، روز داوری (در میان مردم) و جداسازی (مؤمنان از کافران و حق از باطل و بالأخره بهشتیان از دوزخیان) است، شما را با همهی پیشینیان گرد آوردهایم. [[«الْفَصْلِ»: داوری. جداسازی (نگا: صافّات / 21، دخان / 40، مرسلات / 13 و 14). «الأوَّلِینَ»: پیشینیان. مفعول معه است و یا عطف است بر ضمیر (کُمْ).]]
[39] اکنون اگر حیله و چارهای (برای گریز از چنگال عقاب و عذاب من) دارید، نسبت به من انجام دهید (و با هر طرح و نقشهای که میتوانید خویشتن را از دست من برهانید). [[«کَیْدٌ»: نیرنگ. چارهجوئی. حیله نجات و رهائی. «فَکِیدُونِ»: برای رهائی از عقاب و عذاب من چارهجوئی کنید. در برابر من حیله نجات به کار برید (نگا: اعراف / 195).]]
[40] در آن روز، وای به حال تکذیبکنندگان!
[41] پرهیزگاران در زیر سایهها و در کنار چشمهسارانند. [[«ظِلالٍ»: جمع ظِلّ، سایهها. «عُیُونٍ»: جمع عَیْن، چشمهها.]]
[42] و در میان میوههائی که بخواهند و آرزو کنند. [[«فَوَاکِهَ»: جمع فاکِهَة، میوهها. «یَشْتَهُونَ»: دو معنی دارد: الف - هرگونه میوهای که میخواهند. ب - میوههائی که خوشمزه و مورد پسند است و با اشتهاء کامل میخورند.]]
[43] در برابر کارهائی که میکردهاید، خوش بخورید و خوش بنوشید، گوارا باد. [[«هَنِیئاً»: (نگا: نساء / 4، طور / 19، حاقّه / 24).]]
[44] ما این گونه به نیکوکاران پاداش میدهیم. [[«إِنَّا کَذلِکَ ...»: در این آیه و بسیاری از آیههای دیگر، روی این مطلب تکیه شده است که نعمتهای الهی تنها به نیکوکاران داده میشود؛ نه به مدّعیان دروغین ایمان.]]
[45] در آن روز، وای به حال تکذیبکنندگان!
[46] (در این چند روز کوتاه دنیا) کمی بخورید و چندی لذّت ببرید (ولی بدانید که عذاب الهی در انتظار شما است، چرا که) شما گناهکارید. [[«قَلِیلاً»: روزگار اندکی. ظرف است. مراد مدّت کوتاه عمر انسان، یا روزگار اندک جهان در برابر دنیای جاویدان آخرت است.]]
[47] در آن روز، وای به حال تکذیبکنندگان!
[48] (چنان از بادهی غرور سرمست هستند که) وقتی بدانان گفته میشود: (در برابر اوامر و نواهی الهی) خضوع کنید و کرنش ببرید خضوع نمیکنند و کرنش نمیبرند! [[«إرْکَعُوا»: رکوع ببرید. مراد از رکوع، خضوع در برابر قوانین و مقرّرات الهی است؛ نه فقط رکوع نماز (نگا: بقره / 43، مائده / 55). خلاصه مراد اطاعت و فرمانبرداری از خدا است (نگا: روحالمعانی). برخی هم آن را به معنی (نماز بگزارید) دانستهاند (نگا: زادالّمسیر).]]
[49] در آن روز، وای به حال تکذیب کنندگان!
[50] (اگر به این قرآن که دلائل صدق و نشانههای حقّانیّت آن در تمام آیات و تعبیراتش آشکار است، ایمان نیاورند) پس به کدام سخن دیگر - غیر از قرآن - ایمان میآورند؟ [[«بَعْدَهُ»: جدای از قرآن. غیر از قرآن.]]