💾 Archived View for midnight.pub › posts › 1475 captured on 2023-07-22 at 16:20:21. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
ای شب! تو سیاه تر از هر شب دیگری و دلی دیدم سیاه تر از سیاهی تو و تازیانه ای سخت بلند بگونه ی ماری دهان گشوده و دهانی به سوی من گشوده من بنگریستم از پس تیرگی درد و یامای پادشاه را دیدم که هشیار بود بر من بنگریست، ژرف، و هشیار بود اینک او مست هشیاری خود بود و از شانه های من سرخ ترین خون من برآمده بود تازیانه بود و تن، و تن زیر تازیانه بود آنک زمین بخفت و آسمان به خواب رفته بود و اینک در همه ی این گیهان به خواب رفته ی خاموش تنها من اژدهاک با درد خود بیدار مانده بودم و سرخ ترین خون من تنها آتش روشن در این دشت خاموش بود
Oh, night! Thou art darker than any other night,
And I saw a heart darker than your darkness.
And a tall and hard whip,
Like an open-mouthed serpent,
And a mouth opened towards me.
I beheld
Beyond the darkness of pain
And I saw Yama the king, wide awake,
Gazing deeply and soberly at me.
Lo, he was drunk from awareness,
And my reddest blood emerged from my shoulders.
There was a whip and a body, and a body under the whip,
The earth was sleeping, and the sky was asleep,
And in this whole world, everything had fallen into a silent slumber,
Only I, Azhdahak (the dragon), remained awake with my pain,
And the reddest blood of mine,
Was the only burning fire in this silent desert.
شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
: )
Thank you, woland--I did not know of Bahram Beyzai until today. Is this metered, like Persian poetry?