💾 Archived View for auragem.space › texts › islam › quran › fa.khorramdel › 111 captured on 2022-07-16 at 19:17:10. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] نابود باد ابولهب! و حتماً هم نابود میگردد. [[«تَبَّتْ»: هلاک شد. نابود گردید. این فعل برای دعا است و به معنی: هلاک باد و نابود باد! «یَدَا أَبِی لَهَبٍ»: دو دست ابولهب. تسمیه کلّ به اسم جزء است و مراد از دست، ذات او است (نگا: جزء عمّ شیخ محمّد عبده). «تَبَّ»: هلاک و نابود گردید. فعل ماضی برای تحقّق است و خبر از آینده قطعی میدهد. ابولهب عموی پیغمبر بود و سرسختترین دشمنان آن حضرت بشمار میآمد. دائماً او و همسرش أمّ جمیل بر ضدّ اسلام و برای اذیّت و آزار مسلمین در تلاش و تکاپو بودند.]]
[2] دارائی و آنچه (از شغل و مقام) به دست آورده است، سودی بدو نمیرساند (و او را از آتش دوزخ نمیرهاند). [[«مَآ أَغْنَی عَنْهُ»: بدو سودی نبخشید (نگا: اعراف / 48، حجر / 84، شعراء / 207). «مَا»: چیزی که. مراد شغل و مقام است.]]
[3] به آتش بزرگی در خواهد آمد و خواهد سوخت که زبانهکش و شعلهور خواهد بود. [[«سَیَصْلَی»: به آتش داخل خواهد شد و بدان خواهد سوخت (نگا: نساء / 10، ابراهیم / 29، إسراء / 18). «ذَاتَ لَهَبٍ»: زبانهکش و مشتعل (نگا: مرسلات / 31).]]
[4] و همچنین همسرش که (در اینجا آتش بیار معرکه و سخنچین است در آنجا بدبخت و) هیزمکش خواهد بود. [[«إمْرَأَتُهُ»: همسرش. عطف بر ضمیر فاعلی مستتر در اصل (سَیَصْلَی) است. «حَمَّالَةَ»: بسیار بارکش. مفعولٌبه برای فعل محذوفی است و مخصوص به ذمّ است. برخی آن را حال هم دانستهاند. «الْحَطَبِ»: هیزم. «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»: هیزمکش. کنایه از سخنچین است که با برافروختن آتش کینهتوزی و دشمنانگی در میان مردم، خرمن محبّت و مودّت آنان را آتش میزند، و رشته دوستی و رابطه خویشاوندی همگان را میگسلاند.]]
[5] در گردنش رشتهی طناب تافته و بافتهای از الیاف است. [[«جِیدِ»: گردن. «حَبْلٌ»: ریسمان. «مَسَدٍ»: رشته به هم تابیده از لیف خرما و غیره. این آیه حال است و کنایه از تحقیر چنین شخصی است. این سرنوشت نه تنها برای ابولهب و امّ جمیل است و بس، بلکه هرکه با قرآن مخالف باشد و مانع رواج و رسوخ احکام آن در جهان گردد، در دوزخ قرین و همدم آنان خواهد گشت.]]