💾 Archived View for auragem.space › texts › islam › quran › fa.mojtabavi › 4 captured on 2022-07-16 at 19:08:25. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] اى مردم، از پروردگارتان پروا كنيد، آن كه شما را از يك تن- آدم
[2] و مالهاى يتيمان را به خودشان بدهيد، و پليد- از اموال خودتان- را با پاكيزه- از اموال آنان- بَدَل مكنيد، و مالهاى آنان را با مالهاى خودتان مخوريد- در هم مكنيد- كه اين گناهى بزرگ است.
[3] و اگر بيم آن داريد كه در باره يتيمان- در باره ازدواج با دختران يتيم- نتوانيد به داد و انصاف رفتار كنيد پس [با آنان نكاح مكنيد و] آنچه شما را از [ديگر] آنان خوش آيد، دو گانه و سه گانه، و چهار گانه، بگيريد، و اگر بيم آن داريد كه به دادگرى رفتار نكنيد- در چند همسرى- پس به يك زن بسنده كنيد يا به آنچه مالك آنيد- كنيزى كه از آن شماست-، اين نزديكتر است به آنكه ستم نكنيد.
[4] و كابينهاى آنان را تمام و به خوشمنشى بديشان بدهيد، پس اگر خودشان چيزى از آن به خوشدلى به شما بخشيدند آن را گوارا و نوش بخوريد.
[5] و مالهاى خود را كه خداوند وسيله برپابودن زندگى شما قرارداده به كم خردان مدهيد- يا: و مالهاى يتيمان را كه در دست شماست به كم خردان آنها مدهيد-، و در آن- يعنى از در آمد آن مالها- بخورانيد و بپوشانيدشان و به آنها سخنى پسنديده گوييد.
[6] و يتيمان را بيازماييد تا آنگاه كه به حد [بلوغ و توان] زناشويى برسند، پس اگر از آنان رشدى- خردمندى و حسن تدبير- بديديد مالهاشان را به خودشان بدهيد، و آنها را به گزاف و شتاب [از ترس آن] كه مبادا بزرگ شوند [و مالها را باز ستانند] مخوريد. و هر كه بىنياز بود [از آن مال] خويشتن دارى كند و هر كه نيازمند و تهيدست بود به اندازهاى كه شايسته باشد بخورد. و چون مالشان را بديشان دهيد بر آنان گواه گيريد، و خدا حسابرسى بسنده است.
[7] مردان را از آنچه پدر و مادر و خويشان باز گذارند بهرهاى است و زنان را نيز از آنچه پدر و مادر و خويشان باز گذارند بهرهاى است، اندك باشد يا بسيار، بهرهاى مقرّر شده.
[8] و چون به هنگام بخشكردن [ميراث]، خويشان [فقيرى كه ارث نمىبرند] و يتيمان و درماندگان حاضر آيند، از آن [مال] روزيشان دهيد و به آنان سخنى نيكو و پسنديده گوييد.
[9] و كسانى كه اگر پس از خود فرزندانى ناتوان باز گذارند بر [بينوايى و تباهشدن] آنان بيمناكند بايد [در باره يتيمان] بترسند و از خدا پروا كنند و سخنى راست و استوار گويند- و روشى درست پيش گيرند-.
[10] همانا كسانى كه مالهاى يتيمان را به ستم مىخورند جز اين نيست كه در شكمهاشان آتشى فرومىخورند و زودا كه به آتش افروخته دوزخ در آيند.
[11] خدا شما را در باره فرزندانتان سفارش مىكند: بهره پسر [در ميراث] بهره دو دختر باشد. پس اگر [وارثان] دختر و بيش از دو باشند، دو سوم ميراث از آنهاست، و اگر يك دختر باشد نيمى از ميراث از آن اوست. و براى هر يك از پدر و مادر وى- آن مرده- شش يك ميراث است اگر فرزندى داشته باشد، و اگر فرزندى ندارد و پدر و مادرش وارث اويند براى مادرش سه يك است، و اگر برادرانى دارد مادرش شش يك مىبرد. [اين تقسيم ميراث] پس از [گزاردن] وصيتى است كه كرده يا پرداخت بدهى و وامى است كه داشته. شما نمىدانيد كه پدرانتان و فرزندانتان كدامشان براى شما سودمندترند. اين حكمى است مقرّر شده از جانب خدا، همانا خدا دانا و با حكمت است.
[12] و اگر زنانتان فرزندى نداشته باشند نيمى از آنچه به جا گذاشتهاند از آن شماست، و اگر فرزندى دارند پس چهار يك از آنچه بر جاى نهادهاند براى شماست، پس از [گزاردن] وصيّتى كه كردهاند يا پرداخت وامى كه داشتهاند. و اگر شما را فرزندى نباشد آنان را چهار يك ميراث شماست و اگر فرزندى داشته باشيد پس آنان را هشت يك ميراث شماست، پس از [گزاردن] وصيّتى كه كردهايد يا پرداخت وامى كه داشتهايد. و اگر مردى يا زنى بميرد و پدر و مادر و فرزندى نداشته باشد و او را برادر يا خواهرى [مادرى] باشد براى هر يك از آن دو شش يك ميراث باشد، و اگر [برادران و خواهران] بيش از اين بودند در سه يك [به تساوى] شريكند، پس از [گزاردن] وصيّتى كه به آن شده يا پرداخت دينى كه داشته است، بىآنكه [اين وصيت و بدهى] زيانآور باشد- يعنى به قصد زيانرساندن به ورثه و بيش از ثلث باشد-، سفارش و دستورى است از خداى، و خدا دانا و بردبار است.
[13] اينها حدود- مرزهاى- خداست، و هر كه خدا و پيامبرش را فرمان برد او را به بهشتهايى در آورد كه از زير [درختان] آنها جويها روان است، جاودانه در آن باشند و اين است رستگارى و كاميابى بزرگ.
[14] و هر كه خدا و پيامبرش را نافرمانى كند و از حدود او درگذرد، وى را به آتشى در آورد كه جاودانه در آن باشد و او را عذابى است خواركننده.
[15] و از زنانتان آنان كه كارى زشت- زنا- كنند چهار تن [مرد] از خودتان بر آنها گواه خواهيد، پس اگر گواهى دادند آنها را در خانهها بازداريدشان تا مرگشان فرا رسد يا خداوند راهى براى آنها پديد آورد.
[16] و آن دو تن- مرد و زن- از شما كه زشتكارى كنند بيازاريدشان، پس اگر توبه كردند و به شايستگى آمدند از آنها دست بداريد و در گذريد كه خدا توبه پذير و مهربان است.
[17] [قبول] توبه بر خدا تنها براى كسانى است كه بدى به نادانى كنند سپس بزودى توبه كنند. آنانند كه خدا [به بخشايش خويش] بر آنان باز گردد و توبه شان را بپذيرد و خداوند دانا و با حكمت است.
[18] و توبه براى كسانى نيست كه كارهاى بد همىكنند تا چون مرگ يكيشان فرا رسد گويد اينك توبه كردم، و نه براى كسانى كه با حال كفر بميرند. آنان را عذابى دردناك آماده ساختهايم.
[19] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، شما را حلال نيست كه از زنان به ناخواه ايشان ميراث بريد- به انتظار مرگ زنان ثروتمندتان بنشينيد تا از آنان ارث بريد- و بر آنان سخت و تنگ مگيريد تا برخى از آنچه به آنان دادهايد بازستانيد مگر آنكه آشكارا زشتكارى كنند. و با ايشان به شيوهاى نيكو و پسنديده زيست كنيد. و اگر آنان را خوش نداريد چه بسا چيزى را خوش نداريد و خداوند در آن نيكى بسيار پديد مىآورد.
[20] و اگر خواستيد به جاى زنى، زنى ديگر گيريد و به يكى از ايشان پوست گاوى پر از زر- يعنى مال بسيار- داده باشيد چيزى از آن باز نستانيد. آيا آن را با دروغبستن و گناهى آشكار- يعنى تهمت بىعفتى زدن براى طلاقدادن و باز پس گرفتن مهر- باز مىستانيد؟
[21] و چگونه آن را باز مىستانيد و حال آنكه به يكديگر رسيدهايد و آنان از شما پيمانى استوار گرفتهاند؟!
[22] و با زنى كه پدرانتان به زنى گرفتهاند زناشويى مكنيد، مگر آنچه پيش از اين گذشت- كه گناهش آمرزيده شده ولى بايد از هم جدا شويد-، كه اين كارى زشت- زنا- و ناپسند و دشمن داشته شده [خدا] و بد راه و رسمى است.
[23] بر شما حرام شده است [ازدواج با] مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههايتان و خالههايتان و دختران برادر و دختران خواهر و آن مادرانتان كه شما را شير دادهاند- دايههاتان- و خواهرانتان از راه شيرخوارگى و مادران زنانتان و دختران زنانتان- از شوهر پيش- كه در كنار شما پرورش يافتهاند، از آن زنانى كه بديشان در آمدهايد، و اگر به آنان درنيامدهايد باكى و گناهى بر شما نيست- در ازدواج با دختران آنها-، و زنان آن پسرانتان كه از پشت شما باشند، و اينكه دو خواهر را با هم به زنى گيريد، مگر آنچه پيش از اين گذشت- كه گناهش آمرزيده شده ولى بايد از يكى جدا شويد-، كه خداوند آمرزگار و مهربان است
[24] و [همچنين ازدواج با] زنان شوهردار مگر زنى كه مالك آن شده باشيد. نوشته- حكم- خدا بر شماست، و آنچه جز اين باشد براى شما حلال شده است كه به مالهاى خود بجوييد، در حالى كه پاكدامن باشيد نه زشتكاران- زناكنندگان- پس هر گاه از زنان به آميزش بهره گرفتيد- به نكاح موقت- كابين مقرّرشان را بدهيد و در آنچه پس از كابين مقرّر بر آن توافق كرديد گناهى بر شما نيست. همانا خدا دانا و با حكمت است.
[25] و هر كس از شما كه توانگرى و فراخدستى ندارد تا با زنان [آزاد] پاكدامن و با ايمان ازدواج كند، از كنيزان با ايمان كه مالك آنيد [به زنى گيرد]، و خدا به ايمان شما داناتر است، برخىتان از برخى ديگريد- همه يكسان و برابريد-. پس آنان را با اجازه كسانشان به زنى گيريد و كابينشان را به شيوهاى نيكو بدهيد، در حالى كه پاكدامنان باشند نه زشتكاران- زناكاران- و نه دوستگيران به پنهانى. و چون شوهر كنند اگر زشتكارى- زنا- كنند بر آنهاست نيمى از شكنجهاى كه بر آزادان است. اين- ازدواج با كنيزان- براى كسى از شماست كه از رنج و فشار [عزوبت و از گناه زنا بر خويشتن] بترسد، و اينكه شكيبايى و خوددارى كنيد براى شما بهتر است، و خدا آمرزگار و مهربان است.
[26] خداوند مىخواهد كه [احكام شرع را] براى شما روشن بيان كند و شما را به نهادهاى- سنّتهاى- كسانى كه پيش از شما بودند راه نمايد، و [به مهر و بخشايش خويش] بر شما بازگردد- با وضع و بيان احكام شما را از گناه دور و پاك سازد- و خدا دانا و با حكمت است.
[27] و خدا مىخواهد كه [به مهر و بخشايش خويش] بر شما بازگردد- و شما را از كارهاى ناپسند توبه دهد-، و كسانى كه از كامها و خواهشها [ى دل خويش] پيروى مىكنند مىخواهند كه به كجروى و لغزشى بزرگ افتيد.
[28] خدا مىخواهد كه بارتان را سبك كند- تكاليف سخت و دشوار بر شما ننهد-، و آدمى ناتوان آفريده شده است.
[29] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، مالهاى خود را ميان خودتان به ناروا و ناشايست مخوريد مگر اينكه بازرگانيى با خشنودى همديگر باشد، و خود [و يكديگر] را مكشيد- و دستخوش هلاكت و تباهى مسازيد- كه خدا به شما مهربان است
[30] و هر كه از روى تجاوز و ستم چنين كند زودا كه او را به آتش دوزخ درآوريم، و اين بر خدا آسان است.
[31] اگر از گناهان بزرگى كه از آن بازتان مىدارند دورى كنيد بديها و گناهان [كوچك] شما را از شما بزداييم و شما را به جايگاهى گرامى درآوريم.
[32] و آنچه را كه خدا بدان چيز برخى از شما را بر برخى فزونى و برترى داده است آرزو مكنيد. مردان را از آنچه به دست آوردهاند بهرهاى است و زنان را نيز از آنچه به دست آوردهاند بهرهاى است و از خداوند از فزونى و بخشش او بخواهيد همانا خدا بر هر چيزى داناست.
[33] براى هر كسى از آنچه پدر و مادر و خويشان نزديك به جا گذاشتهاند وارثانى قرار دادهايم و كسانى كه با آنان پيمان بستهايد پس بهرهشان را [از ارث] بدهيد. همانا خدا بر هر چيزى گواه است.
[34] مردان بر زنان كارگزاران و سرپرستانند از آن روى كه خدا برخى از ايشان- مردان- را بر برخى- زنان- فزونى و برترى داده و بدان سبب كه از مالهاى خويش هزينه مىكنند. پس زنان نيك و شايسته [خداى و شوهران خود را] فرمانبردارند و [عفّت خويش و حق شوهران را] در حال غيبت [آنان] به نگاهداشت [حقوقى كه] خدا [براى آنان قرار داده است] نگهدارندهاند. و زنانى كه از سركشى و نافرمانيشان بيم داريد، [نخست] پندشان دهيد و [اگر مؤثر نيفتاد] جامه خواب را از آنها جدا كنيد و [اگر باز سودمند نشد] بزنيدشان. پس اگر از شما فرمان بردند، راهى- بهانهاى- بر آنان- براى ستم و آزار- مجوييد. همانا خداوند والا و بزرگ است.
[35] و اگر از ناسازگارى ميان زن و شوهر بيم داريد، داورى از كسان مرد و داورى از كسان زن برانگيزيد، اگر آن دو- زن و شوهر- سازش و آشتى خواهند خداوند ميانشان سازگارى پديد آرد همانا خدا دانا و آگاه است.
[36] و خداى را بپرستيد و چيزى را با او انباز مسازيد و به پدر و مادر و به خويشان و يتيمان و درماندگان و همسايه نزديك و همسايه دور و يار همنشين و در راهمانده و آن كه مالكش شدهايد نيكى كنيد. همانا خداوند خودپسند نازنده- متكبر فخرفروش- را دوست ندارد
[37] همان كسان كه بخل مىورزند و مردم را هم به بخل فرمان مىدهند و آنچه را كه خداوند از فزونى و بخشش خويش به آنان داده است پنهان مىكنند و كافران را عذابى خواركننده آماده كردهايم.
[38] و همان كسان كه مالهاى خود را به ريا- براى نماياندن به مردم- انفاق مىكنند و به خدا و روز واپسين ايمان ندارند، و كسى كه شيطان يار و همدم وى باشد پس بد يار و همدمى است.
[39] آنان را چه زيان داشت اگر به خدا و روز واپسين ايمان مىآوردند و از آنچه خدا روزيشان داده انفاق مىكردند، و خداوند بديشان داناست.
[40] خدا همسنگ ذرهاى ستم نكند. و اگر آن، كار نيكى باشد دو چندانش كند و از نزد خود مزدى بزرگ دهد.
[41] پس چگونه خواهد بود آنگاه كه از هر امتى گواهى بياريم و تو را بر اينان گواه آريم.
[42] آن روز كسانى كه كافر شدند و پيامبر را نافرمانى كردند آرزو كنند كه كاش با خاك زمين يكسان مىشدند و سخنى را از خدا پنهان نتوانند كرد.
[43] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حالى كه مستيد به نماز نزديك مگرديد تا بدانيد چه مىگوييد، و نه [به نمازگاه] در حال جنب،- مگر راهگذر باشيد-، تا اينكه شست و شو- غسل- كنيد. و اگر بيمار يا در سفر باشيد يا يكى از شما از حاجتگاه آمده باشد يا زنان را بسوده باشيد- با آنها نزديكى كرده باشيد- و آب نيابيد پس آهنگ خاكى- يا زمينى- پاك كنيد و [آن را] به رويها و دستهاى خود بماليد- تيمّم كنيد- زيرا كه خداوند درگذرنده و آمرزگار است.
[44] آيا كسانى را كه بهرهاى از كتاب به آنان داده شده ننگريستى كه گمراهى را مىخرند و مىخواهند كه شما نيز راه را گم كنيد؟
[45] و خدا به دشمنان شما داناتر است، و خدا دوست و كارسازى بسنده و ياورى بسنده است.
[46] از جهودان كسانىاند كه سخنان [خداى] را از جايهايش مىگردانند و گويند: شنيديم و نافرمانى كرديم و بشنو كه نشنوى- ناشنوا شوى، يا شنوده نشوى-، و [گويند:] «راعِنا»- كه به زبان جهودان ناسزاست و به عربى يعنى ما را مراعات كن- تا زبانشان را [از حق] بگردانند و در دين [اسلام] طعنه زنند، و اگر مىگفتند: شنيديم و فرمان برديم و بشنو و به ما بنگر، هر آينه براى آنها بهتر و درستتر بود ولى خدا آنان را به سبب كفرشان لعنت كرده است، پس ايمان نمىآورند مگر اندكى.
[47] اى كسانى كه كتاب به شما داده شده، به آنچه فرو فرستاديم كه باوردارنده آن [كتابى] است كه با شماست، ايمان آوريد پيش از آنكه چهرههايى را محو و ناپديد كنيم آنگونه كه آنها را به پشت سرشان بگردانيم يا لعنتشان كنيم چنانكه اهل شنبه را- كه نافرمانى كردند و در روز شنبه ماهى گرفتند- لعنت كرديم- تا به صورت بوزينگان در آمدند- و فرمان خدا انجامشدنى است.
[48] همانا خدا اين را كه با وى انباز گيرند نمىآمرزد و آنچه را كه فروتر از آن باشد- غير شرك- براى آن كه بخواهد مىآمرزد. و هر كه با خداى انباز گيرد هر آينه با دروغى كه بافته گناهى بزرگ كرده است.
[49] آيا به كسانى ننگريستى كه خويشتن را به پاكى مىستايند؟ و حال آنكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مىگرداند- يا به پاكى مىستايد-، و به اندازه رشته هسته خرمايى- يعنى به اندازه بسيار اندكى- ستم نشوند.
[50] بنگر كه چگونه بر خدا دروغ مىبندند و همين گناهى آشكار را بس است.
[51] آيا به كسانى كه بهرهاى از كتاب- تورات- به آنها داده شده ننگريستى كه به بت و طغيانگر مىگروند و در باره كسانى كه كافر شدند- مشركان- گويند كه آنها از كسانى كه ايمان آوردهاند رهيافتهترند؟!
[52] آنانند كه خداى لعنتشان كرده است، و هر كه را خدا لعنت كند هرگز براى او ياريگرى نيابى.
[53] مگر آنان را از فرمانروايى بهرهاى است كه در اين حال به مردم به اندازه گودى پشت هسته خرما- يعنى اندكى- ندهند؟!
[54] بلكه به مردم- پيامبر
[55] پس، از آنان
[56] كسانى كه به آيات ما كافر شدند بزودى آنها را به آتشى درآوريم كه هر گاه پوست تنشان پخته شود و بسوزد آنان را پوستهاى ديگرى جايگزين سازيم تا عذاب را بچشند، كه خدا تواناى بىهمتا و داناى استواركار است.
[57] و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند ايشان را به بهشتهايى درآوريم كه از زير آنها جويها روان است، هميشه و جاودانه در آن بمانند براى آنان در آن بهشتها همسرانى پاكيزه هست و ايشان را به سايهاى پاينده درآوريم.
[58] همانا خداى به شما فرمان مىدهد كه امانتها را به خداوندانش باز دهيد و چون ميان مردم داورى كنيد به داد داورى كنيد. خدا شما را به نيكوچيزى پند مىدهد. همانا خداوند شنوا و بيناست.
[59] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خداى را فرمان بريد و پيامبر و صاحبان امر را، كه از شمايند، فرمان بريد، پس اگر در باره چيزى ستيزه و كشمكش كرديد آن را به خدا- كتاب خدا- و پيامبر باز گردانيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، كه اين بهتر است و سرانجام آن نيكوتر.
[60] آيا به كسانى كه گمان مىكنند كه به آنچه به تو فرو فرستاده شده- قرآن- و به آنچه پيش از تو فرستاده شده- تورات- ايمان دارند ننگريستى كه مى خواهند داورى به طاغوت- سركش- برند و حال آنكه فرمان يافتهاند كه به آن كافر شوند؟ و شيطان مىخواهد كه گمراهشان كند گمراهى دور [از حق].
[61] و چون به آنان گفته شود به سوى آنچه خدا فرو فرستاده و به سوى پيامبر- براى داورى خواستن- بياييد منافقان را بينى كه سخت از تو رويگردان مىشوند.
[62] پس چگونه است- چه عذر آرند- كه چون به سبب آنچه دستهايشان پيش فرستاده پيشامد بدى به آنها رسد آنگاه نزد تو آمده به خدا سوگند مىخورند كه ما جز نيكويى و سازوارى نخواستيم؟!
[63] اينان كسانىاند كه خدا آنچه را در دلهاشان هست مىداند، پس از آنها روى بگردان و پندشان ده و به آنان گفتارى رسا كه در جانشان بنشيند بگو.
[64] و هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر براى آنكه به فرمان خدا فرمانش برند. و اگر آنان هنگامى كه بر خود ستم كردند نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر براى آنان آمرزش مىخواست هر آينه خداى را توبهپذير و مهربان مىيافتند.
[65] نه، به پروردگارت سوگند كه ايمان ندارند تا تو را در آنچه ميانشان گفتوگو و اختلاف است داور كنند و آنگاه در جانهاى خويش از آنچه داورى كرده اى هيچ دلتنگى نيابند و براستى بر آن گردن نهند.
[66] و اگر ما بر آنان مقرر مىداشتيم كه خود- يكديگر- را بكشيد يا از خانههاى خويش بيرون شويد جز اندكيشان چنين نمىكردند، و اگر پندى را كه به آنان داده مىشد كار مىبستند همانا برايشان بهتر و استوارتر بود- يعنى در استوارى ايمانشان مؤثرتر بود
[67] و آنگاه از نزد خويش مزدى بزرگ به آنها مىداديم
[68] و هر آينه ايشان را راه راست مىنموديم.
[69] و هر كه خدا و پيامبر را فرمان برد، پس اينان با كسانى خواهند بود كه خدا نعمتشان داده: از پيامبران و راستى پيشگان و شهيدان- يا گواهان اعمال- و شايسته كرداران، و ايشان نيكوياران و همنشينانند.
[70] اين فزونى و برترى از جانب خداست و خدا دانايى بسنده است.
[71] اى كسانى كه ايمان آوردهايد [هنگام كارزار] سلاح و ساز و برگ خويش برگيريد- يعنى آماده شويد- و گروه گروه- در صورت كمى دشمن- يا همه با هم- در صورت افزونى آنان- بيرون شويد.
[72] و هر آينه از شما كس هست كه [در بيرونشدن] درنگ مىكند، پس اگر به شما گزندى و شكستى رسد گويد: خدا به من نيكويى كرد كه با آنها همراه و حاضر نبودم.
[73] و اگر از خداى به شما فزونى و بخششى- نعمتى- رسد هر آينه گويد:- چنانكه گويى ميان شما و او هيچ دوستى و آشنايى نبوده- اى كاش با آنان مىبودم تا به كاميابى بزرگ دستمىيافتم.
[74] پس كسانى بايد در راه خدا كارزار كنند كه زندگى اين جهان را به آن جهان مىفروشند، و هر كه در راه خدا كارزار كند پس كشته شود يا پيروز گردد به او مزدى بزرگ خواهيم داد.
[75] و شما را چه شده كه كارزار نمىكنيد در راه خدا و آن ناتوان شمردهشدگان از مردان و زنان و كودكانى كه گويند: پروردگارا، ما را از اين شهرى كه مردمش ستمكارند بيرون بَر و براى ما از نزد خويش سرپرستى قرار ده و براى ما از نزد خويش ياورى برگمار.
[76] كسانى كه ايمان آوردهاند در راه خدا كارزار مىكنند و كسانى كه كافر شدهاند در راه طاغوت- بت يا طغيانگر- پيكار مىكنند، پس با دوستان شيطان بجنگيد، كه نيرنگ شيطان هماره سست است.
[77] آيا به كسانى ننگريستى كه [پيش از فرمان جهاد] به آنان گفته شد دستهاى خويش [از پيكار] باز داريد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد [ولى آنها اعتراض داشتند و خواستار جنگ بودند] پس چون كارزار بر آنان نوشته شد آنگاه گروهى از ايشان از مردم مىترسيدند مانند ترس از خدا يا ترسى بيشتر، و گفتند: پروردگارا، چرا كارزار بر ما نوشتى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزديك- مرگ- مهلت ندادى؟ بگو: كالا و برخوردارى اين جهان اندك است و آن جهان براى كسى كه پرهيزگار باشد بهتر است و بر شما به اندازه رشته هسته خرمايى- اندكى- ستم نرود.
[78] هر كجا باشيد مرگ شما را درخواهد يافت گر چه در كوشكها و دژهاى سخت استوار باشيد. و اگر خوبيى- پيروزى- به آنان رسد گويند: اين از نزد خداست، و اگر بديى- شكست- به آنان رسد گويند: اين از نزد توست، بگو: همه از نزد خداست. پس اين گروه را چيست كه بر آن نيستند- نمىخواهند- كه سخنى را دريابند.
[79] هر نيكيى كه به تو رسد از خداست و هر بديى كه به تو رسد از خود توست. و تو را پيامبرى براى مردم فرستاديم و خدا گواهى بسنده است.
[80] هر كه پيامبر را فرمان برد هر آينه خداى را فرمان برده و هر كه پشت كند- سرباز زند- ما تو را بر آنان نگاهبان نفرستاديم.
[81] و [در حضور تو] مىگويند: فرمانبرداريم، و چون از نزد تو بيرون شوند شبانه گروهى از آنان جز آنچه مىگويند- يا تو مىگويى- در سر مىپرورند و خدا آنچه را به شب در سر مىپرورند مىنويسد. از آنها روى بگردان و بر خدا توكّل كن، و خدا كارسازى بسنده است.
[82] آيا در قرآن نمىانديشند؟ و اگر از نزد غير خدا مىبود در آن ناسازگارى و ناهمگونى بسيار مىيافتند.
[83] و چون به آنان خبرى- و شايعهاى- از ايمنى يا ترس برسد آن را فاش و پخش مىكنند، و حال آنكه اگر آن را به پيامبر و صاحبان امر خويش- كارداران يا فرماندارانشان- باز مىگرداندند هر آينه كسانى از آنان كه [حقيقت] آن
[84] پس در راه خدا كارزار كن، جز بر خودت مكلّف نيستى، و مؤمنان را [به پيكار] برانگيز، باشد كه خدا زور و گزند آنان را كه كافر شدند باز دارد، و خدا زورآورتر- نيرومندتر- و به كيفر سختتر است.
[85] هر كه شفاعتى نيكو كند او را از [نيكى] آن بهرهاى است و هر كه شفاعتى بد و ناپسند كند او را از [سرانجام بد] آن بهرهاى است، و خداوند بر هر چيزى نگاهبانى تواناست.
[86] و هنگامى كه شما را به درودى درود گويند، پس به نيكوتر از آن درود گوييد يا همان را باز گوييد. همانا خداوند بر هر چيزى حسابگر است.
[87] خداى يكتا، خدايى جز او نيست هر آينه شما را در روز رستاخيز كه هيچ شكى در آن نيست فراهم خواهد آورد، و چه كسى راستگوتر از خداست؟
[88] شما را چه شده است كه در باره منافقان دو گروه شدهايد- بر كفر و نفاق آنان اتفاق نداريد، گروهى آنها را طرد مىكنيد و گروهى ظاهربين و ساده لوح در باره آنها شفاعت مىكنيد- و حال آنكه خدا آنها را به سبب آنچه كردند نگونسار كرده است- به كفرشان باز گردانده-؟! آيا مىخواهيد آن را كه خدا گمراه كرده است راه نماييد؟ و هر كه را خدا گمراه كند هرگز راهى براى او نيابى.
[89] دوست مىدارند كه كاش شما نيز مانند آنها كافر شويد تا يكسان باشيد. پس، از آنان دوستانى مگيريد تا در راه خدا هجرت كنند. پس اگر [از اسلام و هجرت] روى برتافتند، هر جا آنان را يافتيد دستگيرشان كنيد و بكشيدشان، و از آنان كسى را دوست و ياور مگيريد
[90] مگر آنان كه به گروهى پيوندند كه ميان شما و ايشان پيمانى هست يا در حالى نزد شما آيند كه سينههاشان از اينكه با شما يا با قوم خود پيكار كنند به تنگ آمده. و اگر خداى خواهد آنان را بر شما برگمارد تا با شما بجنگند، پس اگر از شما كناره گرفتند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح و آشتى دادند، ديگر خداوند شما را بر آنان راهى [براى پيكار] قرار نداده است.
[91] گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مىخواهند از شما و قوم خود ايمن باشند، [ولى] هر گاه به فتنه- كفر يا آشوب و پيكار- [خوانده و] باز گردانده شوند در آن نگونسار گردند. پس اگر از شما كناره نگرفتند و به شما پيشنهاد صلح ندادند و دست [از پيكار با شما] بازنداشتند هر جا آنان را يافتيد دستگيرشان كنيد و بكشيدشان. اينانند كه شما را بر آنان حجتى هويدا داديم- تا در چيرگى بر آنها عذرى آشكار داشته باشيد-.
[92] و هيچ مؤمنى را نسزد كه مؤمنى را بكشد مگر بخطا، و هر كه مؤمنى را بخطا بكشد بر اوست آزادكردن بنده مؤمنى و پرداخت خونبهايى به كسان او مگر آنكه ببخشند و اگر [كشتهشده] مؤمنى از گروه دشمن شما بود- كسان و وارثان او كافر حربى بودند- آزادكردن بنده مؤمنى [بس] است- زيرا كافر از مؤمن ارث نمىبرد تا خونبهاى مؤمن به او پرداخت شود-، و اگر از گروهى بود كه ميان شما و آنان پيمانى هست پرداخت خونبهايى به كسان او و آزادكردن بنده مؤمنى بايد پس هر كه نيابد- بندهاى نيابد كه آزاد كند يا توان مالى نداشته باشد- بر اوست كه دو ماه پياپى روزه بدارد، [اين كفاره براى آن قرار داده شده] تا بازگشتى باشد از سوى خدا، و خدا دانا و با حكمت است.
[93] و هر كه مؤمنى را بعمد بكشد سزاى او دوزخ است كه جاودانه در آن باشد و خدا بر او خشم گرفته و او را لعنت كرده- از رحمت خود دور كرده- و براى او عذابى بزرگ آماده ساخته است.
[94] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون در راه خدا [براى كارزار] بيرون رويد نيك بنگريد و وارسى كنيد و به آن كسى كه به شما سلام- يا پيشنهاد صلح- كند، مگوييد تو مؤمن نيستى در حالى كه [با اين دستاويز] كالاى زندگى دنيا مىجوييد، [و اگر اين را مىخواهيد] پس نزد خدا غنيمتهاى بسيار است. شما پيش از اين چنين بوديد و خدا بر شما [به راه نمودن به اسلام] منت نهاد، پس نيك بنگريد و وارسى كنيد، كه خداوند بدانچه مىكنيد آگاه است.
[95] وانشستگان از مؤمنان، بجز كسانى كه گزندى دارند- بيمار يا معلولند-، با جهادكنندگان در راه خدا به مالها و جانهاى خويش، برابر نيستند، كه خدا پايه جهادكنندگان به مالها و جانهاى خويش را بر وانشستگان افزونى و برترى داده است، و همه را خداوند وعده [پاداش] نيكو- بهشت- داده است، و خدا جهادكنندگان را بر وانشستگان به مزدى بزرگ برترى و افزونى نهاده است،
[96] پايههايى از نزد خود و آمرزشى و بخشايشى، و خداوند آمرزگار و مهربان است.
[97] همانا فرشتگان به كسانى كه جانشان را در حالى كه ستمكار بر خويش بودهاند مىستانند گويند: [در كار دين] در چه [حال] بوديد؟ گويند: ما در زمين ناتوان شمردهشدگان بوديم. گويند: مگر زمين خدا فراخ نبود تا در آن هجرت كنيد؟ جايگاه اينان دوزخ است و بد بازگشتگاهى است
[98] مگر ناتوان شمردهشدگان از مردان و زنان و كودكانى كه چارهاى ندارند و راهى- براى هجرت- نيابند
[99] اينانند كه اميد است خدا از آنان درگذرد، و خدا درگذرنده و آمرزگار است.
[100] و هر كه در راه خدا هجرت كند، در زمين هجرتگاه بسيار و فراخى و گشايشى يابد، و هر كه از خانه خويش هجرت كنان به سوى خدا و پيامبرش بيرون آيد سپس مرگ او را دريابد، همانا مزدش بر خدا باشد، و خدا آمرزگار و مهربان است.
[101] و چون در زمين سفر كنيد گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد- از ركعات نماز بكاهيد و آن را شكسته بخوانيد- اگر بترسيد كه كافران به شما گزندى رسانند، كه كافران شما را دشمنى آشكارند.
[102] و چون در ميان ايشان باشى و براى آنان نماز برپا كنى پس گروهى از ايشان بايد با تو برخيزند و سلاح خويش برگيرند، و چون سجود كردند- نماز را فرادى تمام كردند- پس بايد در پشت سر شما باشند و گروهى ديگر كه نماز نگزاردهاند بيايند و با تو نماز گزارند و بايد پاس و پرهيز خويش نگاه دارند و سلاح خود برگيرند. كافران دوست دارند كه شما از سلاحها و كالاهاى خويش غافل شويد تا يكباره بر شما بتازند. و گناهى بر شما نيست كه اگر از باران در رنج بوده يا بيمار باشيد سلاحهاى خويش بنهيد ولى حالت پاس و پرهيز نگاه داريد. همانا خدا براى كافران عذابى خواركننده آماده كرده است.
[103] پس چون نماز- نماز خوف- گزارديد خداى را ياد كنيد، ايستاده و نشسته و بر پهلو خفته، و همين كه ايمن و دلآسوده شديد- در اقامتگاه- نماز را [تمام] برپا داريد، كه نماز بر مؤمنان نوشتهاى است مقرّر و بهنگام.
[104] و در جستن آن گروه [كافر] سستى مكنيد، اگر شما [از زخم و جراحت] دردمنديد آنها نيز چنانكه شما دردمند مىشويد دردمند مىشوند و شما چيزى- يارى و بهشت- را از خدا اميد داريد كه آنان اميد ندارند. و خدا دانا و با حكمت است.
[105] همان [اين] كتاب- قرآن- را براستى و درستى سوى تو فروفرستاديم تا ميان مردمان بدانچه خدا تو را بنمود حكم كنى، و مدافع- طرفگير- خيانتكاران مباش.
[106] و از خدا آمرزش بخواه كه خدا آمرزگار و مهربان است.
[107] و از جانب كسانى كه به خود خيانت مىكنند [در مقام دفاع از آنها] ستيزه مكن، كه خداوند كسى را كه خيانتگر و گنهپيشه باشد دوست ندارد.
[108] [آنان خيانت خود را] از مردم پنهان مىدارند- شرم مىكنند- و از خدا پنهان نمىدارند- شرم نمىكنند- و حال آنكه او با آنهاست هنگامى كه به شب گفتارى را كه او نمىپسندد در سر مىپرورند، و خدا بدانچه مىكنند [دانايى] فراگير است.
[109] هان! اينك شماييد كه در زندگى دنيا [در دفاع] از آنان ستيزه كرديد پس كيست كه در روز رستاخيز [در دفاع] از آنها با خدا ستيزه كند يا كيست كه كارساز آنان باشد؟
[110] و هر كه كار بدى كند يا به خود ستم كند آنگاه از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزگار و مهربان يابد.
[111] و هر كه گناهى كند همانا به زيان خويشتن مىكند، و خدا دانا و با حكمت است.
[112] و هر كه خطا يا گناهى كند سپس آن را به گردن بيگناهى اندازد هر آينه بار دروغبستنى آشكار و گناهى هويدا را بر دوش گرفته است.
[113] و اگر فضل خداى و مهر و بخشايش او بر تو نبود هر آينه گروهى از آنان انديشه و آهنگ آن كرده بودند كه تو را گمراه كنند- كه از خيانتپيشگان دفاع كنى- و حال آنكه جز خود را گمراه نكنند و هيچ زيانى به تو نرسانند. و خدا كتاب و حكمت بر تو فروفرستاد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت و فضل خدا- لطف و نعمت ويژه او- بر تو بزرگ است.
[114] در بسيارى از رازگويىهاى آنان خيرى نيست مگر [در رازگفتن] آن كس كه به [دادن] صدقهاى يا به كارى نيك و پسنديده يا اصلاح ميان مردم فرمان دهد، و هر كه براى جستن خشنودى خدا چنين كند او را مزدى بزرگ خواهيم داد.
[115] و هر كه پس از آنكه راه راست براى او پديدار شد با پيامبر مخالفت كند و راهى جز راه مؤمنان در پيش گيرد وى را بدان سو كه روى كرده بگردانيم- به همان چيزى كه براى خود برگزيده وا گذاريم- و او را به دوزخ درآريم و بد بازگشتگاهى است.
[116] خدا اين [گناه] را كه با او انباز گيرند نمىآمرزد و جز آن را براى هر كه خواهد مىآمرزد و هر كه با خدا انباز گيرد هر آينه گمراه شده است گمراهيى دور.
[117] آنان
[118] كه خدا لعنتش كرده، و [شيطان] گفته است: هر آينه از بندگانت بهرهاى معيّن- معلوم و مقرّر شده- خواهم گرفت،
[119] و هر آينه آنان را گمراه مىكنم و در دلشان آرزوهاى باطل مىافكنم و آنان را فرمايم تا گوشهاى چارپايانشان را بشكافند- تا آنچه را خدا حلال كرده حرام كنند- و بفرمايمشان تا آفريده خداوند را دگرگون سازند. و هر كس شيطان را به جاى خدا دوست و كارساز گيرد براستى زيانى آشكار كرده است.
[120] آنان را وعده مىدهد و آرزو در دلشان مىافكند و شيطان به آنان وعده نمىدهد مگر فريبى.
[121] اينانند كه جايشان دوزخ است و از آن هيچ گريزگاهى نيابند.
[122] و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند آنان را به بهشتهايى درآريم كه از زير [درختان] آنها جويها روان است، جاودانه و هميشه در آن باشند. وعده راست خداست و چه كسى از خدا راستگوتر است؟
[123] نه به آرزوهاى شماست و نه به آرزوهاى اهل كتاب هر كه كار بدى كند بدان كيفر شود، و جز خدا براى خود دوست و ياورى نيابد.
[124] و هر كس از مرد و زن در حالى كه مؤمن باشد كارهاى نيك و شايسته كند، ايشان به بهشت در آيند و به اندازه شكاف هسته خرمايى- يعنى به مقدار بسيار اندكى- ستم نبينند.
[125] و كيست از جهت دين نيكوتر از آن كه روى [دل] خود را به خداى سپرده در حالى كه نيكوكار است و از آيين ابراهيم حق گراى پيروى نموده، و خدا ابراهيم را دوست گرفت.
[126] هر چه در آسمانها و در زمين است خداى راست، و خدا به همه چيز [دانايى] فراگير است.
[127] از تو در باره زنان فتوا مىخواهند، بگو: خدا شما را در باره آنان فتوا مىدهد و [نيز در باره] آنچه در كتاب- قرآن- بر شما خوانده مىشود در باره دختران پدرمردهاى كه آنچه را برايشان [از ارث يا كابين و حقوقشان] نوشته و مقرّر شده نمىدهيد و مىخواهيد آنها را به زنى بگيريد- تا مالهاشان را بخوريد-، و [نيز در باره] كودكان ناتوان شمردهشده و اينكه در باره يتيمان به داد و انصاف رفتار كنيد و هر كار نيكى كه كنيد خدا به آن داناست.
[128] و اگر زنى از شوى خويش بيم ناسازگارى يا رويگردانى داشته باشد باكى بر آنها نيست كه ميان خود به گونهاى آشتى و سازش كنند و آشتى و سازش بهتر است. و جانها را بخيلى و آزمندى فراآمده، و اگر نيكى و پرهيزگارى كنيد خدا به آنچه مىكنيد آگاه است.
[129] و هرگز نتوانيد ميان زنان به عدالت رفتار كنيد هر چند بسيار خواستار آن باشيد، پس يكسر [به يكى روى نياوريد و] از يكى روى مگردانيد كه او را چون آويخته واگذاريد- يعنى بلا تكليف كه نه بيوه باشد و نه شوهردار- و اگر آشتى و سازش نماييد و پرهيزگارى كنيد همانا خدا آمرزگار و مهربان است.
[130] و اگر آن دو از يكديگر جدا شوند خدا هر دو را از فراخى و گشايش خويش بىنياز كند، و خداوند فراخىبخش و با حكمت است.
[131] و خداى راست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، و هر آينه به كسانى كه پيش از شما كتاب داده شدهاند و به شما سفارش كرديم كه از خدا پروا كنيد، و اگر كافر شويد- اين سفارش را كار نبنديد- پس [بدانيد كه] آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست و خدا بىنياز و ستوده است.
[132] و خداى راست آنچه در آسمانها و زمين است، و خدا كارسازى بسنده است.
[133] اگر خواهد شما را، اى مردم، ببرد و مردمى ديگر آرد، و خدا بر اين كار تواناست.
[134] هر كه پاداش اين جهان خواهد پس [بداند كه] پاداش اين جهان و آن جهان نزد خداست، و خداوند شنوا و بيناست.
[135] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، پيوسته به انصاف و داد برپا بوده، براى خدا گواهان باشيد- براى رضاى حق گواهى دهيد- اگر چه به زيان خودتان يا پدر و مادر و خويشان باشد، [آن كس كه برايش گواهى مىدهيد] اگر توانگر باشد يا درويش، خدا به آنها سزاوارتر است. پس [در گواهىدادن] از خواهش و كام دل پيروى مكنيد كه از حق به در رويد- يا: تا گواهى بحق ندهيد- و اگر زبان بپيچانيد- يعنى به ناحق گواهى دهيد- يا روى بگردانيد- از گواهى دادن- خدا بدانچه مىكنيد آگاه است.
[136] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر فرستادهاش فروفرستاده و كتابى كه پيش از اين فروفرستاده بگرويد، و هر كه به خداى و فرشتگان و كتابها و فرستادگان او و به روز بازپسين كافر شود هر آينه گمراه گشته گمراهيى دور.
[137] كسانى كه ايمان آوردند سپس كافر شدند و پس از آن ايمان آوردند و باز كافر شدند و آنگاه بر كفر خويش افزودند خداى بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و نه اينكه راهى بديشان بنمايد.
[138] منافقان را مژده ده كه آنان را عذابى است دردناك
[139] آنان كه كافران را به جاى مؤمنان به دوستى مىگيرند آيا ارجمندى را نزد آنان مىجويند؟ پس [بدانند كه] همه ارجمندى از آنِ خداست.
[140] و همانا در [اين] كتاب بر شما فروفرستاد كه چون بشنويد كه به آيات خدا كافر شوند و آنها را مسخره كنند با آنان منشينيد تا به گفتارى ديگر پردازند كه آنگاه- اگر بنشينيد- شما هم مانند آنهاييد. همانا خدا فراهمآرنده همه منافقان و كافران در دوزخ است.
[141] همان كسان كه [از سرِ بدخواهى] چشم به شما مىدارند، پس اگر شما را پيروزى و گشايشى از جانب خدا باشد گويند: مگر ما با شما نبوديم؟ و اگر كافران را بهرهاى باشد [به آنها] گويند: آيا بر شما دست- چيرگى- نداشتيم و شما را از [گزند] مؤمنان- يا تسليمشدن به آنها- باز نداشتيم؟ پس خداوند در روز رستاخيز ميان شما داورى خواهد كرد، و خدا هرگز براى كافران راهى [براى تسلّط] بر مؤمنان ننهاده است.
[142] منافقان با خدا فريبكارى مىكنند، و حال آنكه او [به سزاى فريبكاريشان] فريبدهنده آنهاست، و چون به نماز برخيزند با گرانى و كاهلى برخيزند، خود را به مردم مىنمايند- ريا مىكنند- و خدا را ياد نمىكنند مگر اندكى.
[143] ميان اين و آن- كفر و ايمان- سرگردانند، نه با اينان- مؤمنان- اند و نه با آنان- كافران- و هر كه را خدا گمراه كند راهى براى او نيابى.
[144] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، كافران را به جاى مؤمنان، دوست مگيريد، آيا مىخواهيد براى خدا به زيان خودتان حجّتى آشكار بسازيد؟
[145] همانا منافقان در فروترين طبقه دوزخند و هرگز براى آنها ياورى نيابى
[146] مگر كسانى كه توبه كنند و راه اصلاح- نيكوكارى و درستكارى- پيش گيرند و به [كتاب] خدا چنگ زنند و دين- اعتقاد و عبادت- خويش را براى خدا پاك و ويژه گردانند پس اينان با مؤمنانند و خداوند مؤمنان را مزدى بزرگ خواهد داد.
[147] خداى را با عذاب شما چه كار، اگر سپاس گزاريد و با ايمان باشيد؟ و خدا سپاسدار و داناست.
[148] خداوند بلندگفتن سخن بد را دوست نمىدارد مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خدا شنوا و داناست.
[149] اگر كار نيك را آشكار كنيد يا آن را پنهان داريد يا از بدى [ديگران] درگذريد پس خدا هم درگذرنده و تواناست.
[150] كسانى كه به خدا و فرستادگان او كافر مىشوند و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى افكنند و مىگويند: به برخى ايمان مىآريم و به برخى كافر مىشويم و مىخواهند در اين ميان راهى فراگيرند،
[151] اينانند كه براستى كافرند و ما براى كافران عذابى خواركننده آماده ساختهايم.
[152] و كسانى كه به خدا و فرستادگان او ايمان آوردهاند و ميان هيچ يك از ايشان جدايى نيفكندهاند اينانند كه مزدهاشان را به آنان خواهد داد و خداوند آمرزگار و مهربان است.
[153] اهل كتاب از تو مىخواهند كه كتابى از آسمان بر آنان فروآرى، همانا از موسى بزرگتر از اين خواستند كه گفتند: خداى را آشكارا به ما بنما، پس صاعقه آنان را به سبب [گستاخى و] ستمشان بگرفت، سپس گوساله را پس از آنكه نشانههاى روشن و آشكار- معجزات- برايشان آمده بود [به خدايى] گرفتند و ما از آن [گناه] درگذشتيم- پس از آنكه توبه كردند- و موسى را حجّتى هويدا بداديم.
[154] و كوه طور را به سبب پيمانشان بالاى سرشان بداشتيم و به آنان گفتيم: از دروازه [بيت المقدس] سجدهكنان- سر فرودارندگان، به نشانه خضوع- در آييد و به آنها گفتيم: در روز شنبه از اندازه مگذريد- ماهى مگيريد و از حكم تجاوز مكنيد- و از آنان پيمانى سخت و استوار گرفتيم.
[155] پس به سبب پيمان شكنىشان و كفرشان به نشانههاى خدا و كشتارشان پيامبران را به ناحق و گفتارشان كه دلهاى ما بسته و در پوشش است- سخن پيامبران را نمىفهميم- [و حال آنكه چنين نيست كه مىگويند] بلكه خداوند به سزاى كفرشان بر دلهاشان مُهر نهاده و از اينرو جز اندكى ايمان نمى آورند،
[156] و به سبب كفرشان و دروغبستن بزرگشان بر مريم،
[157] و اين سخنشان كه ما مسيح عيسى پسر مريم فرستاده خدا را كشتيم- و حال آنكه نه او را كشتند و نه بر دار كردند بلكه برايشان مشتبه شد- مردى را به صورت عيسى بر دار كردند- و كسانى كه در باره او اختلاف نمودند هر آينه به گمان اندرند، آنان را به حال او هيچ دانشى نيست مگر پيروى از گمان، و به يقين او را نكشتهاند،
[158] بلكه خداوند او را به سوى خود برداشت، و خدا تواناى بىهمتا و داناى با حكمت است
[159] و هيچ كس از اهل كتاب نيست مگر آنكه پيش از مرگ خويش- يا مرگ عيسى- به او بگرود، و او در روز رستاخيز بر [ايمان] آنان گواه خواهد بود
[160] پس به سزاى ستمى كه جهودان كردند- آنچه در آيات پيش گذشت- و به سبب بازداشتن بسيارى [از مردم] را از راه خدا چيزهاى پاكيزهاى را كه براى آنان حلال شده بود حرام كرديم
[161] و به سبب رباگرفتنشان و حال آنكه از آن بازداشته شده بودند، و نيز خوردنشان مالهاى مردم را به ناروا و براى كافرانشان عذابى دردناك آماده كردهايم.
[162] ليكن استواران در دانش از آنان و مؤمنان [آنها] ايمان مىآورند به آنچه به تو فرو آمده و آنچه پيش از تو فرو آمده، و همچنين برپادارندگان نماز- بخصوص- و دهندگان زكات و كسانى كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند اينان را پاداشى بزرگ خواهيم داد.
[163] ما به تو وحى فرستاديم، همچنانكه به نوح و پيامبران پس از او وحى كرديم، و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط- فرزندان و نبيرگان وى- و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحى كرديم، و به داوود زبور داديم
[164] و پيامبرانى [فرستاديم] كه سرگذشت ايشان را پيش از اين بر تو گفتهايم و پيامبرانى كه داستانشان را بر تو نگفتهايم، و خدا با موسى سخن گفت، به همسخنى
[165] پيامبرانى نويدرسان و بيمكننده تا مردم را پس از [فرستادن] فرستادگان بر خدا بهانه و دستاويزى نباشد، و خدا تواناى بىهمتا و داناى با حكمت است.
[166] ليكن خدا بدانچه سوى تو فروفرستاد گواهى مىدهد، آن را به دانش خويش فروفرستاده، و فرشتگان نيز گواهى مىدهند، و خداوند گواهى بسنده است.
[167] كسانى كه كافر شدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، هر آينه گمراه شدند گمراهيى دور.
[168] كسانى كه كافر شدند و ستم كردند خدا بر آن نيست كه بيامرزدشان و نه آنكه راهى بنمايدشان،
[169] جز راه دوزخ كه هميشه در آن جاويدانند و اين بر خدا آسان است.
[170] اى مردم، اين پيامبر از جانب پروردگارتان براستى و درستى سوى شما آمده، پس ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است، و اگر كافر شويد پس [بدانيد كه] آنچه در آسمانها و زمين است خداى راست و خدا دانا و با حكمت است.
[171] اى اهل كتاب، در دين خود از اندازه فراتر مرويد و بر خدا جز راست مگوييد، همانا مسيح عيسى پسر مريم پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكند و روحى است از او، پس به خدا و فرستادگان او ايمان آوريد و مگوييد [خدا] سه است- اب، ابن، روح القدس-، [از اين گفته] باز ايستيد كه براى شما بهتر است. جز اين نيست كه «اللّه» خدايى يكتاست، پاك و منزه است از اينكه او را فرزندى باشد، او راست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، و خدا كارسازى بسنده است.
[172] مسيح هرگز ننگ ندارد و سرنپيچد از اينكه بنده خدا باشد و فرشتگان مقرّب نيز و هر كه از پرستش او ننگ دارد و سرپيچد و گردنكشى و بزرگمنشى نمايد پس همه آنها را به سوى خويش برانگيخته و گرد خواهد آورد.
[173] اما كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيك و شايسته كردهاند مزدشان را بتمامى دهد و از فزونى و بخشش خويش بيفزايدشان، و اما كسانى كه ننگ داشته و سر باز زدند و گردنكشى و بزرگمنشى نمودند آنها را عذابى دردناك كند و براى خويش به جاى خدا دوست و ياورى نخواهند يافت.
[174] اى مردم، شما را دليل و حجتى- دين حق يا پيامبر- از پروردگارتان آمد و نورى آشكار- قرآن- به سوى شما فرو فرستاديم.
[175] و اما كسانى كه به خدا ايمان آورده و دست در [پناه] او زدند- به فرمانها و طاعت او چنگ زدند- بزودى آنان را در مهر و بخشايشى از خويش و برترى و افزونيى در آورد و به راهى راست به سوى خود راهشان نمايد.
[176] از تو فتوا مىخواهند، بگو: خداوند شما را در باره [ميراث] «كلاله»- برادر و خواهر آن مردهاى كه پدر و مادر و فرزند ندارد- فتوا مىدهد: اگر مردى كه فرزندى [و پدر و مادر] ندارد بميرد و خواهرى دارد، خواهر نيمى از آنچه او به جا گذاشته مىبرد، و او- آن برادر- از خواهر خود اگر فرزندى ندارد ارث مىبرد. پس اگر دو خواهر باشند دو سوم ميراث از آنچه [برادر] باز گذاشته مىبرند. و اگر برادران و خواهران باشند برادر را بهره دو خواهر خواهد بود. خدا براى شما [احكام را] روشن بيان مىكند تا مبادا گمراه شويد. و خداوند به همه چيز داناست.