💾 Archived View for auragem.space › texts › islam › quran › fa.makarem › 26 captured on 2022-07-16 at 18:52:17. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] طسم
[2] این آیات کتاب روشنگر است.
[3] گویی میخواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند!
[4] اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیهای نازل میکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد!
[5] و هیچ ذکر تازهای از سوی خداوند مهربان برای آنها نمیآید مگر اینکه از آن رویگردان میشوند!
[6] آنان تکذیب کردند؛ امّا بزودی اخبار (کیفر) آنچه را استهزا میکردند به آنان میرسد!
[7] آیا آنان به زمین نگاه نکردند که چقدر از انواع گیاهان پرارزش در آن رویاندیم؟!
[8] در این، نشانه روشنی است (بر وجود خدا)؛ ولی بیشترشان هرگز مؤمن نبودهاند!
[9] و پروردگار تو عزیز و رحیم است!
[10] (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو...
[11] قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمیکنند؟!
[12] (موسی) عرض کرد: «پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند،
[13] و سینهام تنگ شود، و زبانم بقدر کافی گویا نیست؛ (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند)!
[14] و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهی دارند؛ میترسم مرا بکشند (و این رسالت به پایان نرسد)!
[15] فرمود: «چنین نیست، (آنان کاری نمیتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آیات ما (برای هدایتشان) بروید؛ ما با شما هستیم و (سخنانتان را) میشنویم!
[16] به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم؛
[17] بنی اسرائیل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛
[18] (فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایی از زندگیت را در میان ما نبودی؟!
[19] و سرانجام، آن کارت را (که نمیبایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی)، و تو از ناسپاسانی!»
[20] (موسی) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالی که از بیخبران بودم!
[21] پس هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم؛ و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد!
[22] آیا این منتّی است که تو بر من میگذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساختهای؟!»
[23] فرعون گفت: «پروردگار عالمیان چیست؟!»
[24] (موسی) گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید!».
[25] (فرعون) به اطرافیانش گفت: «آیا نمیشنوید (این مرد چه میگوید)؟!»
[26] (موسی) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!»
[27] (فرعون) گفت: «پیامبری که بسوی شما فرستاده شده مسلّماً دیوانه است!»
[28] (موسی) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است میباشد، اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار میگرفتید!»
[29] (فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!»
[30] (موسی) گفت: «حتّی اگر نشانه آشکاری برای تو بیاورم (باز ایمان نمیآوری)؟!»
[31] گفت: «اگر راست میگویی آن را بیاور!»
[32] در این هنگام موسی عصای خود را افکند، و ناگهان مار عظیم و آشکاری شد؛
[33] و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد، و در برابر بینندگان سفید و روشن بود.
[34] (فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: «این ساحر آگاه و ماهری است!
[35] او میخواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند! شما چه نظر میدهید؟»
[36] گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و مأموران را برای بسیج به تمام شهرها اعزام کن،
[37] تا هر ساحر ماهر و دانایی را نزد تو آورند!»
[38] سرانجام ساحران برای وعدهگاه روز معیّنی جمعآوری شدند.
[39] و به مردم گفته شد: «آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع میکنید...
[40] تا اگر ساحران پیروز شوند، از آنان پیروی کنیم؟!»
[41] هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداش مهمّی خواهیم داشت؟»
[42] گفت: «(آری،) و در آن صورت شما از مقرّبان خواهید بود!»
[43] (روز موعود فرا رسید و همگی جمع شدند؛) موسی به ساحران گفت: «آنچه را میخواهید بیفکنید، بیفکنید!»
[44] آنها طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند: «به عزّت فرعون، ما قطعاً پیروزیم!»
[45] سپس موسی عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید!
[46] فوراً همه ساحران به سجده افتادند.
[47] گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم،
[48] پروردگار موسی و هارون!»
[49] (فرعون) گفت: «آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و این یک توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دستها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع میکنم، و همه شما را به دار میآویزم!»
[50] گفتند: «مهّم نیست، (هر کاری از دستت ساخته است بکن)! ما بسوی پروردگارمان بازمیگردیم!
[51] ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمانآورندگان بودیم!»
[52] و به موسی وحی کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید!»
[53] فرعون (از این ماجرا آگاه شد و) مأموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد،
[54] (و گفت:) اینها مسلّماً گروهی اندکند؛
[55] و اینها ما را به خشم آوردهاند؛
[56] و ما همگی آماده پیکاریم!»
[57] (سرانجام فرعونیان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمهها بیرون راندیم،
[58] و از گنجها و قصرهای مجلّل!
[59] (آری،) اینچنین کردیم! و بنی اسرائیل را وارث آنها ساختیم!
[60] آنان به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند.
[61] هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم!»
[62] (موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!»
[63] و بدنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد،) و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود!
[64] و در آنجا دیگران [= لشکر فرعون] را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم!
[65] و موسی و تمام کسانی را که با او بودند نجات دادیم!
[66] سپس دیگران را غرق کردیم!
[67] در این جریان، نشانه روشنی است ولی بیشترشان ایمان نیاوردند! (چرا که طالب حق نبودند)
[68] و پروردگارت شکستناپذیر و مهربان است!
[69] و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان،
[70] هنگامی که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را میپرستید؟!»
[71] گفتند: «بتهایی را میپرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم.»
[72] گفت: «آیا هنگامی که آنها را میخوانید صدای شما را میشنوند؟!
[73] یا سود و زیانی به شما میرسانند؟!»
[74] گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین میکنند.»
[75] گفت: «آیا دیدید (این) چیزهایی را که پیوسته پرستش میکردید...
[76] شما و پدران پیشین شما،
[77] همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالمیان!
[78] همان کسی که مرا آفرید، و پیوسته راهنمائیم میکند،
[79] و کسی که مرا غذا میدهد و سیراب مینماید،
[80] و هنگامی که بیمار شوم مرا شفا میدهد،
[81] و کسی که مرا میمیراند و سپس زنده میکند،
[82] و کسی که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!
[83] پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن!
[84] و برای من در میان امّتهای آینده، زبان صدق (و ذکر خیری) قرار ده!
[85] و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!
[86] و پدرم [= عمویم] را بیامرز، که او از گمراهان بود!
[87] و در آن روز که مردم برانگیخته میشوند، مرا شرمنده و رسوا مکن!
[88] در آن روز که مال و فرزندان سودی نمیبخشد،
[89] مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!»
[90] (در آن روز،) بهشت برای پرهیزکاران نزدیک میشود،
[91] و دوزخ برای گمراهان آشکار میگردد،
[92] و به آنان گفته میشود: «کجا هستند معبودانی که آنها را پرستش میکردید...
[93] معبودهایی غیر از خدا؟! آیا آنها شما را یاری میکنند، یا کسی به یاری آنها میآید؟!»
[94] در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده میشوند؛
[95] و همچنین همگی لشکریان ابلیس!
[96] آنها در آنجا در حالی که به مخاصمه برخاستهاند میگویند:
[97] «به خدا سوگند که ما در گمراهی آشکاری بودیم،
[98] چون شما را با پروردگار عالمیان برابر میشمردیم!
[99] امّا کسی جز مجرمان ما را گمراه نکرد!
[100] (افسوس که امروز) شفاعتکنندگانی برای ما وجود ندارد،
[101] و نه دوست گرم و پرمحبّتی!
[102] ای کاش بار دیگر (به دنیا) بازگردیم و از مؤمنان باشیم!»
[103] در این ماجرا، نشانه (و عبرتی) است؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند!
[104] و پروردگار تو عزیز و رحیم است!
[105] قوم نوح رسولان را تکذیب کردند،
[106] هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟!
[107] مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم!
[108] تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!
[109] من برای این دعوت، هیچ مزدی از شما نمیطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است!
[110] پس، تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!»
[111] گفتند: «آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بیارزش از تو پیروی کردهاند؟!»
[112] (نوح) گفت: «من چه میدانم آنها چه کاری داشتهاند!
[113] حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما میفهمیدید!
[114] و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد.
[115] من تنها انذارکنندهای آشکارم.»
[116] گفتند: «ای نوح! اگر (از حرفهایت) دست برنداری، سنگباران خواهی شد!»
[117] گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تکذیب کردند!
[118] اکنون میان من و آنها جدایی بیفکن؛ و مرا و مؤمنانی را که با من هستند رهایی بخش!»
[119] ما، او و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایی بخشیدیم!
[120] سپس بقیه را غرق کردیم!
[121] در این ماجرا نشانه روشنی است؛ امّا بیشتر آنان مؤمن نبودند.
[122] و پروردگار تو عزیز و رحیم است.
[123] قوم عاد (نیز) رسولان (خدا) را تکذیب کردند،
[124] هنگامی که برادرشان هود گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟!
[125] مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم.
[126] پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!
[127] من در برابر این دعوت، هیچ اجر و پاداشی از شما نمیطلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است.
[128] آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانهای از روی هوا و هوس میسازید؟!
[129] و قصرها و قلعههای زیبا و محکم بنا میکنید شاید در دنیا جاودانه بمانید؟!
[130] و هنگامی که کسی را مجازات میکنید همچون جبّاران کیفر میدهید!
[131] پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!
[132] و از (نافرمانی) خدایی بپرهیزید که شما را به نعمتهایی که میدانید امداد کرده؛
[133] شما را به چهارپایان و نیز پسران (لایق و برومند) امداد فرموده؛
[134] همچنین به باغها و چشمهها!
[135] (اگر کفران کنید،) من بر شما از عذاب روزی بزرگ میترسم!»
[136] آنها [= قوم عاد] گفتند: «برای ما تفاوت نمیکند، چه ما را انذار کنی یا نکنی؛ (بیهوده خود را خسته مکن)!
[137] این همان روش (و افسانههای) پیشینیان است!
[138] و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»
[139] آنان هود را تکذیب کردند، ما هم نابودشان کردیم؛ و در این، آیت و نشانهای است (برای آگاهان)؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند!
[140] و پروردگار تو عزیز و رحیم است!
[141] قوم ثمود رسولان (خدا) را تکذیب کردند،
[142] هنگامی که صالح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟!
[143] من برای شما پیامبری امین هستم!
[144] پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!
[145] من در برابر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمیطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است!
[146] آیا شما تصوّر میکنید همیشه در نهایت امنیّت در نعمتهایی که اینجاست میمانید،
[147] در این باغها و چشمهها،
[148] در این زراعتها و نخلهایی که میوههایش شیرین و رسیده است؟!
[149] و از کوهها خانههایی میتراشید، و در آن به عیش و نوش میپردازید!
[150] پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید!
[151] و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید!
[152] همانها که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند!»
[153] گفتند: «(ای صالح!) تو از افسون شدگانی (و عقل خود را از دست دادهای!)
[154] تو فقط بشری همچون مائی؛ اگر راست میگویی آیت و نشانهای بیاور!»
[155] گفت: «این ناقهای است (که آیت الهی است) برای او سهمی (از آب قریه)، و برای شما سهم روز معینّی است!
[156] کمترین آزاری به آن نرسانید، که عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!»
[157] سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پی» کردند؛ (و هلاک نمودند) سپس از کرده خود پشیمان شدند!
[158] و عذاب الهی آنان را فرا گرفت؛ در این، آیت و نشانهای است؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند!
[159] و پروردگار تو عزیز و رحیم است!
[160] قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند،
[161] هنگامی که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟!
[162] من برای شما پیامبری امین هستم!
[163] پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!
[164] من در برابر این دعوت، اجری از شما نمیطلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است!
[165] آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور میروید (و همجنس بازی میکنید، آیا این زشت و ننگین نیست؟!)
[166] و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها میکنید؟! (حقّاً) شما قوم تجاوزگری هستید!»
[167] گفتند: «ای لوط! اگر (از این سخنان) دست برنداری، به یقین از اخراج شدگان خواهی بود!»
[168] گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!
[169] پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام میدهند رهایی بخش!»
[170] ما او و تمامی خاندانش را نجات دادیم،
[171] جز پیرزنی که در میان بازماندگان بود!
[172] سپس دیگران را هلاک کردیم!
[173] و بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ چه باران بدی بود باران انذارشدگان!
[174] در این (ماجرای قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آیتی است؛ امّا بیشترشان مؤمن نبودند.
[175] و پروردگار تو عزیز و رحیم است!
[176] اصحاب ایکه [= شهری نزدیک مدین] رسولان (خدا) را تکذیب کردند،
[177] هنگامی که شعیب به آنها گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟!
[178] مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم!
[179] پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!
[180] من در برابر این دعوت، پاداشی از شما نمیطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است!
[181] حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید)، و دیگران را به خسارت نیفکنید!
[182] و با ترازوی صحیح وزن کنید!
[183] و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین تلاش برای فساد نکنید!
[184] و از (نافرمانی) کسی که شما و اقوام پیشین را آفرید بپرهیزید!»
[185] آنها گفتند: «تو فقط از افسونشدگانی!
[186] تو بشری همچون مائی، تنها گمانی که درباره تو داریم این است که از دروغگویانی!
[187] اگر راست میگویی، سنگهایی از آسمان بر سر ما بباران!»
[188] (شعیب) گفت: «پروردگار من به اعمالی که شما انجام میدهید داناتر است!»
[189] سرانجام او را تکذیب کردند، و عذاب روز سایبان (سایبانی از ابر صاعقهخیز) آنها را فراگرفت؛ یقیناً آن عذاب روز بزرگی بود!
[190] در این ماجرا، آیت و نشانهای است؛ ولی بیشتر آنها مؤمن نبودند.
[191] و پروردگار تو عزیز و رحیم است!
[192] مسلّماً این (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است!
[193] روح الامین آن را نازل کرده است...
[194] بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی!
[195] آن را به زبان عربی آشکار (نازل کرد)!
[196] و توصیف آن در کتابهای پیشینیان نیز آمده است!
[197] آیا همین نشانه برای آنها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل بخوبی از آن آگاهند؟!
[198] هرگاه ما آن را بر بعضی از عجم [= غیر عرب] ها نازل میکردیم...
[199] و او آن را بر ایشان میخواند، به آن ایمان نمیآورند!
[200] (آری،) این گونه (با بیانی رسا) قرآن را در دلهای مجرمان وارد میکنیم!
[201] (امّا) به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند!
[202] ناگهان به سراغشان میآید، در حالی که توجّه ندارند!
[203] و (در آن هنگام) میگویند: «آیا به ما مهلتی داده خواهد شد؟!»
[204] آیا برای عذاب ما عجله میکنند؟!
[205] به ما خبر ده، اگر (باز هم) سالیانی آنها را از این زندگی بهرهمند سازیم...
[206] سپس عذابی که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید...
[207] این تمتع و بهرهگیری از دنیا برای آنها سودی نخواهد داشت!
[208] ما هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانی (از پیامبران الهی) داشتند.
[209] تا متذکّر شوند؛ و ما هرگز ستمکار نبودیم! (که بدون اتمام حجّت مجازات کنیم)
[210] شیاطین و جنیّان (هرگز) این آیات را نازل نکردند!
[211] و برای آنها سزاوار نیست؛ و قدرت ندارند!
[212] آنها از استراق سمع (و شنیدن اخبار آسمانها) برکنارند!
[213] (ای پیامبر!) هیچ معبودی را با خداوند مخوان، که از معذّبین خواهی بود!
[214] و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن!
[215] و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند بگستر!
[216] اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام میدهید بیزارم!»
[217] و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل کن!
[218] همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمیخیزی میبیند؛
[219] و (نیز) حرکت تو را در میان سجدهکنندگان!
[220] اوست خدای شنوا و دانا.
[221] آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟!
[222] آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل میگردند؛
[223] آنچه را میشنوند (به دیگران) القا میکنند؛ و بیشترشان دروغگو هستند!
[224] (پیامبر اسلام شاعر نیست؛) شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند.
[225] آیا نمیبینی آنها در هر وادی سرگردانند؟
[226] و سخنانی میگویند که (به آنها) عمل نمیکنند؟!
[227] مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمیخیزند (و از شعر در این راه کمک میگیرند)؛ آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجاست!