💾 Archived View for auragem.space › texts › islam › quran › fa.khorramdel › 55 captured on 2022-07-16 at 19:15:05. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] خداوند مهربان. [[«الرَّحْمَنُ»: مبتدا است و (عَلَّمَ الْقُرْآنَ) در آیه بعدی خبر آن است.]]
[2] قرآن را یاد داد. [[«عَلَّمَ الْقُرْآنَ»: ترتیب طبیعی: خلق انسان، و تعلیم بیان، و تعلیم قرآن است. ولی از آنجا که بزرگترین نعمت خداوند مهربان، تعلیم قرآن به انسان است، تا انسان بتواند در پرتو قرآن به عبادت بپردازد که خلقت انسان به خاطر آن است، تعلیم قرآن را قبل از مسأله آفرینش انسان و آموزش بیان ذکر فرموده است.]]
[3] انسان را بیافرید.
[4] به او بیان (آنچه در دل است) آموخت. [[«الْبَیَانَ»: سخن گفتن از آنچه در دل است، خواه با زبان، خواه با قلم، و خواه با وسائل دیگر.]]
[5] خورشید و ماه برابر حساب (منظّمی در چرخش و گردش) هستند. [[«حُسْبَانٍ»: حساب. نظم و نظام. مصدر ثلاثی مجردی است همچون غفران و کفران (نگا: انعام / 96). «بِحُسْبَانٍ»: جار و مجرور متعلق به (کَآئِنٌ) یا (مُسْتَقَرٌ) و یا (یَجْرِیَانِ) محذوف است که خبر مبتدا است.]]
[6] گیاهان و درختان برای خدا سجده میکنند و کرنش میبرند. [[«النَّجْمُ»: روئیدنیهائی که دارای ساقه نباشند. مانند: کدو، خیار ... ستاره. «الشَّجَرُ»: روئیدنیهائی که دارای ساقه باشند. مانند: درختان، غلات. «یَسْجُدَانِ»: منقاد فرمان خدا و تسلیم در برابر قوانین آفرینش هستند و همان مسیری را طی میکنند که خدا برای آنها تعیین فرموده است (نگا: حج / 18).]]
[7] آسمان را برافراشت، و قوانین و ضوابطی را گذاشت. [[«وَضَعَ»: گذاشت. ایجاد کرد. «الْمِیزَانَ»: قوانین و ضوابط. قواعد و مقررات (نگا: شوری / 17). مراد میزان و معیار و قوانینی است که حاکم بر سراسر عالم هستی است.]]
[8] هدف (از ایجاد قوانین و ضوابط در عالم هستی) این است که شما هم (قوانین و ضوابط را در زندگی فردی و اجتماعی خود رعایت کنید و) از (حدّ و مرز) قوانین و ضوابط (مقرّره) تجاوز نکنید. [[«أَلاّ تَطْغَوْا ...»: تا این که شما هم سرکشی و تعدی نکنید. چرا که اساس جهان بر ضوابط و قوانین حساب شده بسیار دقیقی است، و شما نیز بخشی از این عالم عظیم بوده و باید معیار و میزان و نظم و نظام در زندگیتان باشد. «الْمِیزَانَ»: مراد موازین و معاییر زندگی فردی و اجتماعی است.]]
[9] در وزن کردن و برکشیدن (کالاها و در متر کردن و اندازهگیری چیزها) دادگرانه رفتار کنید و از ترازو مکاهید (و کم و کاست ندهید و کمفروشی نکنید). [[«الْمِیزَانَ»: ترازو. در اینجا میزان و سنجش، به معنی خاص خود مورد نظر است. یعنی در معامله چیزی کم و کسر نگذارند. بعضیها، میزان را در آیه 7 اسم آلت و به معنی وسیله سنجش، و در آیه 8 به معنی مصدری، یعنی وزن کردن، و در آیه 9 به معنی مفعولی، یعنی جنس موزون میدانند (نگا: قاسمی، کبیر).]]
[10] خداوند زمین را برای (زندگی) انسانها آفریده است. [[«أَنَام»: مردمان. خلائق.]]
[11] در زمین میوههای فراوان، و از جمله خرما است که دارای غلاف است. [[«أَکْمَام»: جمع کِمّ، غلاف (نگا: فصّلت / 47). ذکر نخل به صورت جداگانه، ذکر خاص بعد از عام بوده و برای نشان دادن اهمیتی است که در خرما موجود است. میوه درخت نخل در آغاز در غلافی پنهان است، و سپس غلاف میشکافد و خوشه خرما به طرز جالبی بیرون میریزد. این غلاف همچون رحم مادر، میوه نخل را در خود پرورش میدهد و از آفات حفظ میکند، و بعدها غلاف جدا میشود و کنار میرود.]]
[12] و (در زمین) گیاهان خوشبو وجود دارد، و همچنین دانههائی است که در میان پوسته قرار دارند. [[«الْعَصْفِ»: قشر و پوسته. مراد کاه است که علوفه چهارپایان است. «الرَّیْحانُ»: گیاهان خوشبو.]]
[13] (ای گروه پریها و انسانها!) کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید. [[«آلآءِ»: جمع إلْی، نعمتها (نگا: نجم / 55). «تُکَذِّبَانِ»: انکار میکنید و نادیده میگیرید. مخاطب انس و جن، یعنی ثَقَلَیْن است. یعنی سراپای عالم هستی و از جمله وجود خودتان، نعمتهای خداداد است، کدامیک از آنها را میتوانید انکار بکنید؟! این همه نعمت چرا باید وسیله شناخت صاحب نعمت نشود، و حس شکرگزاری را در شما برنینگیزد؟! تکرار این آیه در 31 مورد، آهنگ جالبی به سوره داده است. خداوند در مقطعهای مختلف پس از بیان برخی از نعمتهای این جهانی و آن جهانی خود و یادآور شدن گوشهای از سعادت بهشتیان و شقاوت دوزخیان، با ذکر مجدد آیه، به انسانها و پریها بیدار باش و هوشیار باش میدهد و ایشان را به یاد آفریدگارشان میاندازد و شوق طاعت و بندگی را در دلشان افزون میکند.]]
[14] خدا انسان را از گِل خشکیدهای همچون سفال آفریده است. [[«الإِنسَانَ»: جنس انسان. مراد حضرت آدم است. انسان در آغاز آفرینش خاک بوده (نگا: حج / 5) سپس با آب آمیخته شده است و به صورت گِل در آمده است (نگا: انعام / 2) و بعد به صورت گِل بدبو یا لجن تغییر شکل داده (نگا: حجر / 28) سپس حالت چسپندگی پیدا کرده است (نگا: صافات / 11) و بعد گِل خشکیده و سفال گونهای شده است که این آیه بدان اشاره دارد. اما هر یک از این مراحل چه اندازه طول کشیده است، و این حالتهای انتقالی تحت چه عواملی به وجود آمده است، و نفخه ربّانی یا روح چیست و کی به کالبدش دمیده شده است (نگا: حجر / 29) از حوزه علم بشری خارج و آن را خدا میداند و بس. «صَلْصَالٍ»: گِل خشکیدهای که با زدن تلنگری به صدا در میآید (نگا: حجر / 26 و 27 و 33). «فَخَّارِ»: سفال.]]
[15] و جن را از زبانهی شعلهور آتش خلق نموده است. [[«الْجَآنَّ»: جِنّ. جانّ و جنّ هر دو به یک معنی است (نگا: اسراء / 88، ذاریات / 56، رحمن / 39). «مَارِجٍ»: شعله لرزان و پیچان آتش. زبانه تنوره کش و لرزان آتش. آفرینش جن از چنین آتش شعلهور و زبانهکش و پیچان، چگونه و به چه شکلی بوده، و چه اندازه طول کشیده است، و این گونه موجودات چگونه میزیند و چه سیمائی دارند، دانش بشری بدان پی نبرده است.]]
[16] (ای گروه پریها و انسانها!) کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار مینمائید؟!
[17] او پروردگار مشرقها و پروردگار مغربها است. [[«رَبُّ»: خبر مبتدای محذوف است: هُوَ رَبُّ. «الْمَشْرِقَیْنِ ... الْمَغْرِبَیْنِ»: مراد از دو مشرق و دو مغرب، خاور خورشید و ماه، و باختر خورشید و ماه، و یا این که تنها اشاره به خورشید است که با توجه به حداکثر میل شمالی آفتاب، و میل جنوبی آن، خورشید دو مشرق و دو مغرب عمده دارد. اما باید دانست که خورشید و ماه، و بطور کلی خورشیدها و ماههای متعدد جهان هستی، هر روز از نقطهای طلوع و در نقطهای غروب میکنند، و به تعداد روزهای سال، مشرق و مغرب دارند، پس چه بسا مراد از تثنیه مشرق و مغرب، جمع باشد. چرا که در سورههای دیگر قرآن مشارق و مغارب آمده است (نگا: اعراف / 137، معارج / 40).]]
[18] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[19] دو دریای (مختلف شیرین و شور، و گرم و سرد) را در کنار هم روان کرده است و مجاور یکدیگر قرار داده است. [[«مَرَجَ»: سر داده است. حرکت داده است. روان کرده است (نگا: فرقان / 53). «الْبَحْرَیْنِ»: مراد از دو دریا، آبهای شیرین و شور و یا آبهای گرم و سرد رودهای عظیمی است که در سراسر اقیانوسهای جهان جریان دارند (نگا: نمونه) از قبیل گلف استریم (نگا: فاطر / 12). «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ»: دو دریا را به سوی هم سر داده است و در کنار همدیگر روان کرده است. دو دریا را در وقت برخورد، به موج و تکان انداخته تا یکدیگر را دفع کنند و برانند و آمیزه هم نشوند (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]]
[20] امّا در میان آن دو حاجز و مانعی است که نمیگذارد یکی با دیگری بیامیزد و سرکشی کند. [[«بَرْزَخٌ»: حاجز. مانع (نگا: فرقان / 53). «لا یَبْغِیَانِ»: بر یکدیگر سرکشی نمیکنند و چیره نمیشوند. مراد این است که یکی دیگری را در خود فرو نمیبرد، و آمیخته نمیگردند.]]
[21] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را تکذیب میکنید و انکار مینمائید؟!
[22] از آن دو، مروارید و مرجان بیرون میآید. [[«لُؤْلُؤ»: مروارید. «مَرْجَان»: بُسَّد، بُسَّدین، گوهر سرخ رنگی که از جانوری دریازی به نام مرجان بدست میآید.]]
[23] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[24] خدا کشتیهائی ساخته و پرداخته (ی آفریدگان خود به نام انسانها) در دریاها دارد که همسان کوهها هستند. [[«الْجَوَارِی»: جمع جَارِیَة، کشتیها (نگا: شوری / 32، حاقه / 11). یاء آخر آن برای تخفیف حذف شده است. «الْمُنشَآتُ»: کشتیهائی با بادبانها و شراعهای برافراشته. ساخته و پرداخته. مراد ساخته و پرداخته دست انسانها است، و انسانها هم که مخلوق خدایند، از خواص خداداد که در مصالح مختلفی که در کشتیها بکار میرود استفاده میکنند. «الأعْلامِ»: جمع عَلَم، کوهها.]]
[25] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را تکذیب میکنید و انکار مینمائید؟!
[26] همهی چیزها و همهی کسانی که بر روی زمین هستند، دستخوش فنا میگردند. [[«عَلَیْهَا»: روی زمین. مرجع (ها) واژه (الارض) محذوف است که از سیاق کلام، مفهوم میگردد (نگا: نحل / 61). «فَانٍ»: فانی. دستخوش فنا و نابودی. «کُلُّ مَنْ ...»: (نگا: قصص / 88).]]
[27] و تنها ذات پروردگار با عظمت و ارجمند تو میماند و بس. [[«وَجْهُ»: رخساره. تسمیه کل به اسم جزء است و مراد (ذات) است.]]
[28] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید و انکار مینمائید؟!
[29] همهی چیزها و همهی کسانی که در آسمانها و زمینند (به زبان حال یا قال، روزی و نیاز خود را) از خدا درخواست میکنند. او پیوسته دستاندرکار کاری است. [[«یَسْأَلُهُ»: از او میطلبند. نیازمند بدو هستند.. «کُلَّ یَوْمٍ»: مراد هر لحظه و هر وقت، یعنی پیوسته و همیشه است (نگا: آلوسی، صفوةالتفاسیر، المصحف المیسر). «هُوَ فِی شَأْنٍ»: او به کاری مشغول است. یعنی خدا دنیا را آفریده است و آن را به حال خود رها نساخته است. بلکه پیوسته بر آن نظارت دارد و دستاندرکار آفرینش نو و دگرگونی تازه است و متصرف در شؤون آفریدههای خود است.]]
[30] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[31] ای پریها و انسانها! به حساب شما خواهیم پرداخت. [[«سَنَفْرُغُ لَکُمْ»: به حساب شما خواهیم رسید. به شما خواهیم پرداخت. فَرَغَ لِکَذا: عَمِدَ إِلَیْهِ. «الثَّقَلانِ»: انس و جن. مثنی (ثَقَل) است. هر چیز که برای آن وزن و قدری هست، آن را (ثَقَل) مینامند. انس و جن را به جهت بلندی مرتبت و منزلت و عظمت مقام نسبت به پدیدههای دیگر، و داشتن اختیار نسبی و مسؤولیت شخصی، و بالاخره به خاطر سنگینی معنوی خدادادی، ثَقَلَیْن مینامند.]]
[32] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را انکار و تکذیب میکنید؟!
[33] ای گروه پریها و انسانها! اگر میتوانید از نواحی آسمانها و زمین بگذرید، بگذرید، ولیکن نمیتوانید بگذرید مگر با قدرت عظیم (مادی و معنوی). [[«مَعْشَرَ»: گروه. دسته. «أَن تَنفُذُوا»: این که عبور کنید و بگذرید. «أَقْطَارِ»: جمع قُطْر، نواحی و جوانب. «سُلْطَانٍ»: قدرت مادی و قوت معنوی. این آیه دارای دو معنی عمده است: الف - آیه ناظر به دنیا، و اشاره به مسافرتهای فضائی بشر است که قرآن شرط آن را داشتن سلطه علمی و صنعتی و قدرت مادی دانسته است. ب - آیه ناظر به رستاخیز، و اشاره به عدم فرار از چنگال عدالت الهی در قیامت است. با توجه به تفسیر دوم، معنی آیه چنین است: ای گروه پریها و انسانها! اگر میتوانید از چنگال عدالت الهی و مجازات اخروی بگریزید و از گوشهها و کنارهای آسمانها و زمین بگذرید و فرار کنید، تا از دادگاه الهی و عذاب سرمدی اخروی برهید، این کار را بکنید و از نواحی آسمانها و زمین بالا روید و بگذرید تا خویشتن را از کیفر و عذاب خدا قائم و پنهان کنید، و لیکن قادر به چنین کاری نخواهید بود مگر با سلطه مادی و معنوی که چنین چیزی هم برایتان ممکن نیست.]]
[34] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[35] آتش بیدود و مِس گداخته به سوی شما روانه میگردد و بر سر شما ریخته میشود، و شما همدیگر را نمیتوانید یاری بدهید. [[«شُوَاظٌ»: آتش بیدود. زبانه و شعله خالص. چه بسا مراد جرقهها و اشعههای کیهانی و شدت حرارت برخورد با اتمسفر زمین و دیگر چیزها باشد که به هنگام سفرهای فضائی بر سر راه سفینهها قرار دارند. «نُحَاسٌ»: دود. شعله آمیخته با دود. آتشِ مِسگونه. مِس مذاب یا خود مِس که فلز مشهوری است. چه بسا مراد گدازهها و گازها و اشعههای مختلف کیهانی باشد. معنی دیگر آیه: آتش و دود شما را در برمیگیرد و در نتیجه نمیتوانید خویشتن را یاری دهید و از حضور و استقرار در دادگاه قیامت خود را رهائی بخشید.]]
[36] پس کدامین نعمت پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[37] بدانگاه که آسمان شکافته شود، و گلگون گردد همچون روغن گداخته (حوادث هولناکی رخ میدهد که به گفتار در نمیآید). [[«إِذا»: شرطیه است و جواب آن محذوف است و ممکن است در تقدیر چنین باشد: فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَآءُ فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَانِ، کَانَ مَا کَانَ مِمَّا لا تُطِیقُهُ قُوَّةُ الْبَیَانِ (نگا: آلوسی). «وَرْدَةً»: گُل سرخ. سرخ تیره. گلرنگ و گلگون. «دِهَان»: روغن داغ. چرم سرخ. برخی آن را جمع (دُهْن) یعنی روغنها گرفتهاند. وجه شبه این که: آسمان در رنگ یا رنگارنگ بودن، به گُل و روغن مذاب، و یا این که از لحاظ رنگ به گُل، و از لحاظ گداختگی به روغن داغ تشبیه شده است. یعنی آسمان به رنگ سرخ درمیآید و همچون روغن داغ و مذاب روان میگردد.]]
[38] پس کدامین نعمت پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[39] در آن روز هیچ پری و انسانی از گناهش پرسش نمیگردد (چرا که آن روز زمان تخریب جهان است؛ نه وقت سؤال و پرسش یزدان). [[«لا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ ...»: یا مراد این است که هنوز وقت پرسش فرا نرسیده است، و یا این که پرسش مهربانانهای در میان نیست تا از طرف بخواهند جبران مافات کند و یا این که عذر تقصیر بیاورد (نگا: قصص / 78) والا از یکایک گناهان پرسیده میشود (نگا: حجر / 92، نحل / 56، صافات / 24).]]
[40] پس کدامین نعمت پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[41] گناهکاران با قیافههایشان شناخته میشوند، و ایشان با سرها و پاها گرفتار میگردند. [[«النَّوَاصِی»: جمع نَاصِیَة، جلو سر. پیشانی. کاکل. «الأقْدَامِ»: جمع قَدَم، پاها. «یُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَ الأقْدَامِ»: سراپا به غل و زنجیر کشیده میشوند. فرشتگان سرهای ایشان را و پاهای آنان را میگیرند و کشان کشان با خود میبرند، و یا به میان دوزخشان میاندازند (نگا: علق / 15). «یُؤْخَذُ»: نائب فاعل آن (بِالنَّوَاصِی وَالأقْدَامِ) است، این است که به صورت مفرد آمده است.]]
[42] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[43] این همان دوزخی است که گناهکاران پیوسته آن را دروغ مینامند و تکذیبش میکنند. [[«هذِهِ ...»: مخاطب شخص پیغمبر و به تبع همه مسلمانانند که در دنیا خدا بدیشان میفرماید: این همان دوزخی است که. برخی هم مخاطبان را حاضران در محشر میدانند و معتقدند که این سخن در قیامت بدیشان گفته میشود. این همان دوزخی است که گناهکاران در دنیا پیوسته آن را دروغ مینامیدند و تکذیبش میکردند.]]
[44] گناهکاران در میان آتش دوزخ و آب بسیار گرم و سوزان در رفت و آمد خواهند بود. [[«حَمِیمٍ»: آب جوشان و سوزانی که از آن به دوزخیان مینوشانند (نگا: محمد / 15). «آنٍ»: بسیار داغ و گرم. پرحرارت. آب گرمی که به آخرین درجه حرارت رسیده باشد. از ماده (انی) و صفت (حمیم) است (نگا: غاشیه / 5).]]
[45] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[46] هر کسی که از مقام پروردگار خود بترسد، باغهائی (در بهشت) دارد. [[«مَقَامَ»: جایگاه. مراد منزلت و مرتبت، یعنی عظمت کبریائی الهی است. اسم مکان است. نظارت و مراقبت الهی بر بندگان. مصدر میمی است. «جَنَّتَانِ»: دو باغ. به گمانم مراد تثنیه نیست، بلکه مراد جمع و کثرت است. چرا که در بیش از پنجاه مورد (جَنَّات) به مؤمنان وعده داده شده است (نگا: بقره / 25، آلعمران / 15 و 136، نساء / 13 و 57 ...). حتی در آیه 56 همین سوره (فِیهِنَّ) آمده است و ضمیر جمع بکار رفته است.]]
[47] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را تکذیب و انکار میکنید؟!
[48] باغهائی که دارای انواع درختان پرمیوه، با شاخههای ترد و شاداب است. [[«ذَوَاتَا»: در اصل (ذَوَاتَانِ) تثنیه ذات است و نون آن به هنگام اضافه حذف شده است. در تثنیه ذات، ذَاتَانِ و ذَوَاتَانِ درست است (نگا: روحالمعانی). «أَفْنَانٍ»: جمع فَنّ، انواع و اقسام. یا جمع فَنَن، شاخههای ترد و شاداب.]]
[49] پس کدامیک ار نعمتهای پروردگار خود را تکذیب و انکار مینمائید؟!
[50] در آنجاها چشمهسارانی جاری است. [[«عَیْنَانِ»: دو چشمه. مراد چشمهساران فراوان است (نگا: حجر / 45، دخان / 52، ذاریات / 15، مرسلات / 41).]]
[51] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[52] در آنجاها از هر میوهای، انواع و اقسامی موجود است. [[«زَوْجَانِ»: دو صنف. دو نوع. مراد انواع و اقسام میوهها است (نگا: مؤمنون / 19، صافات / 42، مرسلات / 42).]]
[53] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[54] بهشتیان بر فرشهائی تکیه میزنند و میلمند که (چه رسد به رویههای آنها) آسترهای آنها از ابریشم ضخیم است. و میوههای رسیدهی باغهای بهشت نزدیک و در دسترس است. [[«مُتَّکِئِینَ»: تکیهزنان. لمیدگان. حال است برای (مَنْ) در آیه 46. «فُرُش»: جمع فِراش، فرشهای گستردنی. «بَطَآئِن»: جمع بِطانَة، آسترها. «إِسْتَبْرَقٍ»: ابریشم ضخیم. «جَنی»: میوه رسیده. «دَانٍ»: نزدیک. در دسترس.]]
[55] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[56] در باغهای بهشت زنانی هستند که جز به همسران خود عشق نمیورزند و پیش از آنان کسی از انسانها و پریها با ایشان نزدیکی و مقاربت نکرده است. [[«فِیهِنَّ»: در آن باغها. «قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ»: (نگا: صافات / 48، ص / 52). «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ»: با ایشان مقاربت و نزدیکی نکرده است.]]
[57] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را تکذیب و انکار میکنید؟!
[58] انگار که آن حوریان، یاقوت و مرجانند. [[«الْیَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ»: یاقوت سنگی است معدنی و معمولاً سرخ رنگ است. مرجان گاه به رنگ سفید است و گاه قرمز و یا رنگهای دیگر. در اینجا ظاهراً نوع سفید منظور است.]]
[59] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[60] آیا پاداش نیکی کردن جز نیکی دیدن خواهد بود؟ [[«هَلْ جَزَآءُ ...»: استفهام انکاری است، و این آیه در حقیقت دلیلی برای آیات پیشین است که در آنها از نعمتهای ششگانه بهشتیان سخن رفته است.]]
[61] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[62] جدای از باغهای پیشین، باغهای دیگری وجود دارد. [[«مِن دُونِهِمَا»: علاوه از دو باغ قبلی. «جَنَّتَانِ»: دو باغ. مراد باغها و باغها است.]]
[63] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[64] همهی آن ها کاملاً سرسبز و خرّم هستند (و از شدّت سبزی و شادابی به سیاهی میزنند). [[«مُدْهَآمَّتَانِ»: صفت (جَنَّتَانِ): یا خبر مبتدای محذوف بوده و از مصدر (ادهیمام) و از ریشه (دهم) است. بسیار سبز. سبز پررنگی که مایل به سیاهی باشد.]]
[65] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را انکار و تکذیب میکنید؟!
[66] در آن باغها چشمههائی است که قلقل کنان از زمین میجوشند. [[«نَضَّاخَتَانِ»: فورانکنان. قلقلکنان. از ماده (نَضْخ) به معنی فوران آب و جوشش آن از زمین است.]]
[67] پس کدامین نعمت از نعمتهای پروردگارتان را انکار و تکذیب میکنید؟!
[68] در آن باغها انواع میوهها و از جمله خرما و انار است. [[«نَخْلٌ»: درخت خرما. ذکر درخت خرما بجای میوه خرما چه بسا از این نظر باشد که درخت خرما علاوه بر میوهاش از جهات مختلف مورد استفاده است. «نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ»: انتخاب خرما و انار از میان میوههای بهشتی به خاطر تنوع این دو و سودهای سرشاری است که در آنها موجود است (نگا: المنتخب. نمونه). ذکر خاص بعد از عام است.]]
[69] پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار مینمائید؟!
[70] در میان باغهای بهشت، زنان خوب و زیبا هستند. [[«خَیْرَاتٌ»: جمع خَیْرَة، خوب و نیک سیرت. «حِسَان»: جمع حَسَنَة، زیبا و قشنگ. یعنی زنان بهشتی حُسن سیرت و حُسن صورت دارند.]]
[71] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را انکار و تکذیب مینمائید؟!
[72] سیاه چشمانی که هرگز از خیمهها بیرون (نمیشوند و اینجا و آنجا بدنبال کارهای ناپسند) نمیروند. [[«حُورٌ»: جمع حَوْراء، زنان سیاه چشم، «مَقْصُورَاتٌ»: جمع مَقصورة، محدود. مخدَّره و محجَّبه. زنانی که از خانههای خود بیرون نمیروند و اینجا و آنجا نمیپلکند و چشم به نامحرمان نمیدوزند. کاخ نشینان (نگا: روحالبیان، روحالمعانی). «الْخِیَامِ»: جمع خَیْمَة، خیمهها، بارگاهها (نگا: عنکبوت / 58، زمر / 20).]]
[73] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را تکذیب و انکار میکنید؟!
[74] پیش از آنان، کسی از انسانها و پریها با ایشان نزدیکی و مقاربت نکرده است. [[«لَمْ یَطْمِثْهُنَّ»: (نگا: رحمن / 56).]]
[75] پس کدامین نعمت از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار میکنید؟!
[76] بهشتیان بر بالشهای نگارین گرانبهای سبز رنگ تکیه میزنند، و بر فرشهای منقّش بینظیر بسیار زیبا میلمند. [[«رَفْرَفٍ»: اسم جنس جمعی است و مفرد آن رَفْرَفَة است، بالشها، پشتیها، شادروانها. «خُضْرٍ»: جمع أَخْضَر و خَضْراء، سبز رنگ «عَبْقَرِیٍّ»: هر چیز نادر و بینظیر. هر چیزی که از خوبی آن، انسان شگفت زده شود. در اینجا مراد فرشهای گرانبها و منقش، و گستردنیهای رنگارنگ بینظیر و بیمانند است. مفرد و مثنی و جمع و مذکر و مؤنث در آن یکسان است. «حِسَانٍ»: (نگا: رحمن / 70).]]
[77] پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را تکذیب و انکار میکنید؟!
[78] نام پروردگار بزرگوار و گرامی تو، چه مبارک نامی است! [[«تَبَارَکَ»: (نگا: اعراف / 54، مؤمنون / 14، فرقان / 1 و 10 و 61).]]