💾 Archived View for auragem.space › texts › islam › quran › fa.khorramdel › 40 captured on 2022-07-16 at 19:14:29. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

Mostafa Khorramdel, Surah 40: The Forgiver (Ghafir)

Surahs

[1] حا. میم. [[«حم»: حا. میم. از حروف مقطّعه است (نگا: بقره / 1).]]

[2] فرو فرستادن این کتاب (قرآن) از سوی یزدان چیره و آگاه انجام می‌پذیرد. [[«تَنزِیلُ الْکِتَابِ ...»: (نگا: زمر / 1).]]

[3] یزدانی که بخشنده‌ی گناه، پذیرنده‌ی توبه، دارای عذاب سخت، و صاحب اِنعام و احسان است. هیچ معبودی جز او وجود ندارد. بازگشت به سوی او است. [[«قَابِلِ»: قبول کننده. پذیرنده. «التَّوْبِ»: جمع تَوْبَة، بازگشتها. یا این که مصدر است و به معنی بازگشتن. «الطَّوْلِ»: فضل. قدرت. احسان و انعام. (نگا: نساء / 25، توبه / 86). «الْمَصیرُ»: (نگا: بقره / 126 و 285، آل‌عمران / 28).]]

[4] هیچ کسی در مقابل آیات خدا پرخاشگری نمی‌کند و به ستیز نمی‌ایستد. مگر آنان که کافر باشند. آمد و شد و سلطه و قدرت کافران در شهرها و کشورها، تو را گول نزند. [[«مَا یُجَادِلُ فِی ...»: مراد از جدال و کشمکش درباره قرآن، جدال و نزاع باطل است (نگا: کهف / 56، حجّ / 3) نه مباحثه و مناظره‌ای که برای روشنگری معانی و حل مشکلات کتاب الهی میان اهل علم در می‌گیرد (نگا: نحل / 125). «تَقَلُّبُ»: رفت و آمد. برو و بیا. سیر و سیاحت. مراد آمد و شد برای تجارت و گردش و قدرت نمائی برای سلطه‌گری و حیله‌گری است (نگا: نحل / 46).]]

[5] پیش از اینان (که مشرکان معاصرند) قوم نوح و دسته‌ها و گروههائی (همچون عاد و ثمود و لوط) که بعد از ایشان بوده‌اند (پیغمبران خدا را) تکذیب کرده‌اند و همه‌ی ملّتها خواسته‌اند که با (زر و زور و تزویر) در حق پیغمبر خود توطئه کنند تا او را بگیرند و (بکشند. گذشته از این با دلائل و براهین فرستادگان خدا) به ناحق جدال و نزاع ورزیده‌اند، تا به وسیله‌ی باطل حق را نابود و برطرف کنند. ولی من ایشان را (به عذاب دنیوی) گرفتار ساخته‌ام. آیا عقاب (و عذاب دنیوی) من نسبت بدیشان چگونه است؟ (ویرانه‌های شهرهایشان در مسیر مسافرتهای شما به چشم می‌خورد، و سرنوشت شوم و عاقبت سیاه و تاریک ایشان بر صفحات تاریخ و در سینه‌های صاحبدلان ثبت است، بنگرید و عبرت بگیرید). [[«الأحْزَابُ»: گروهها و دسته‌هائی که علیه پیغمبران همدست و همپشت شده‌اند و برای اسارت و کشتن و آزارشان به تلاش ایستاده‌اند. در آیه 12 و 13 سوره ص به برخی از چنین گروهها و دسته‌هائی اشاره شده است. «هَمَّتْ»: قصد کرده است. توطئه چیده است (نگا: مائده / 11، یوسف / 24، توبه / 13 و 74). «لِیَأْخُذُوهُ»: تا او را اسیر کنند. واژه اخذ در اینجا به معنی أَسْر یعنی اسیر کردن است. همان گونه که أخیذ به معنی اسیر است. «لِیُدْحِضُوا»: تا باطل گردانند. تا مغلوبش نمایند (نگا: کهف / 56، صافّات / 141). «فَأَخَذْتُهُمْ»: من ایشان را گرفتار کردم. من آنان را هلاک ساختم. «فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ»: (نگا: رعد / 32).]]

[6] این چنین، فرمان پروردگارت بر کافران (و مشرکانی که راههای ظلم و جنایت را با پای خود پیموده‌اند، و با اراده‌ی خویش بر گناهکاریها و بزهکاریها اصرار و ابرام ورزیده‌اند، اجرا شده است و) تحقّق پذیرفته است، و آن این که ایشان دوزخیانند. [[«کَذلِکَ»: همان گونه که. همچنین. یعنی همان گونه که کفّار ستمکار پیشین مورد قهر خدا قرار گرفته‌اند، اینان نیز به قهر خدا در دنیا گرفتار می‌آیند، و سرانجام هم به دوزخ درمی‌آیند. چرا که دوزخیند. فرمان خدا مبنی بر این که کافران سیاه دل تاریخ را شامل شده است. «حَقَّتْ ...»: (نگا: یونس / 33 و 96، نحل / 36، زمر / 71). «أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ»: این عبارت بدل (کَلِمَةُ) و مرفوع است. یا لام تعلیل محذوف است و جمله منصوب است.]]

[7] آنان که بردارندگان عرش خدایند و آنان که گرداگرد آنند به سپاس و ستایش پروردگارشان سرگرمند و بدُو ایمان دارند و برای مؤمنان طلب آمرزش می‌کنند (و می‌گویند:) پروردگارا! مهربانی و دانش تو همه چیز را فرا گرفته است (هم اعمال و اقوالشان را کاملاً می‌دانی و هم مرحمت و مهربانیت می‌تواند ایشان را دربر گیرد) پس در گذر از کسانی که (از گناهان دست می‌کشند و به طاعات و عباداتت می‌پردازند، و از راههای انحرافی دوری می‌گزینند و به راستای راهت) برمی‌گردند و راه تو را در پیش می‌گیرند، و آنان را از عذاب دوزخ مصون و محفوظ فرما. [[«الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ»: فرشتگانی که بردارندگان عرش هستند. تعداد نفرات فرشتگان حامل عرش عظیم و نحوه حمل ایشان، و خود عرش بر ما مجهول است. قرآن و سنّت متواتر تفصیلی در این باره نداده‌اند. در این باره دم نمی‌زنیم و امر آن را به خدا حوالت می‌داریم (نگا: المراغی). «رَحْمَة»: از لحاظ نحوی تمییز و از نظر معنی فاعل است. «قِهِمْ»: به دورشان دار. محفوظ و مصونشان فرما. واژه (قِ) فعل امر ماده (وقی) است.]]

[8] پروردگارا! آنان را به باغهای همیشه ماندگار بهشتی داخل گردان که بدیشان (توسّط پیغمبران) وعده داده‌ای، همراه با پدران خوب و همسران شایسته و فرزندان بایسته‌ی ایشان. قطعاً تو (بر هر چیزی) چیره و توانا و (در هر کاری) دارای فلسفه و حکمت هستی. [[«جَنَّاِتِ عَدْنٍ»: (نگا: توبه / 72، رعد / 23، نحل / 31، کهف / 31). «صَلَحَ»: شایسته شد. بایسته گردید. کار نیک کرد (نگا: رعد / 23).]]

[9] و آنان را از (عقوبت دنیوی و کیفر اخروی) بدیها نگاهدار، و تو هر که را در آن روز از کیفر بدیها نگاهداری، واقعاً بدو رحم کرده‌ای (و مورد الطاف خود قرار داده‌ای) و آن مسلّماً رستگاری بزرگ و نیلِ به مقصود سترگی است. [[«تَقِ» نگاهداری. به دور داری. «یَوْمَئِذٍ»: آن روز که قیامت است «السَّیِّئَاتُ»: بدیها. مراد عقوبتهای دنیوی و کیفرهای اخروی است. ذکر آن بعد از (عَذَابَ الْجَحِیمِ) از قبیل ذکر عام بعد از خاصّ است. «الْفَوْزُ»: رستگاری. نیل به مقصود و رسیدن به مراد.]]

[10] (پس از آن که کافران به دوزخ افتادند، از سوی فرشتگان و مؤمنان) کافران صدا زده می‌شوند که قطعاً خدا بیش از این که خودتان بر خویشتن خشمگینید بر شما خشمگین است، چرا که (در دنیا توسّط انبیاء و علماء) به سوی ایمان آوردن فرا خوانده می‌شدید و راه کفر در پیش می‌گرفتید. [[«یُنَادَوْنَ»: فریاد زده می‌شوند. صدا زده می‌شوند. «مَقْتُ اللهِ»: خشم خدا. اضافه (مَقْت) به (الله) اضافه مصدر به فاعل خود است. «مَقْتِکُمْ أَنفُسَکُمْ»: خشمگین شدن خودتان بر خویشتن. اضافه (مقت) به (کم) نیز از قبیل اضافه مصدر به فاعل خود است. علّت خشم کافران بر نفس خود از این لحاظ است که خودشان سبب مصائب و بلایای خویشتن شده‌اند (نگا: ابراهیم / 22). «إِذْ»: چرا که.]]

[11] کافران می‌گویند: پروردگارا! ما را دوبار میرانده‌ای و دوبار زنده کرده‌ای، و ما (در این مرگها و حیاتها به قدرت تو پی برده‌ایم و همه چیز را فهمیده‌ایم، اکنون) به گناهان خود اعتراف می‌کنیم، آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران مافات) وجود دارد؟! [[«أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ»: دو بار ما را میرانده‌ای. مراد از میراندن اوّل، آفرینش خاک بی‌جان انسان از عدم محض است (نگا: بقره / 28)، و مراد از میراندن دوم، مرگ بعد از پایان عمر است. «أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ»: دو بار ما را زندگی بخشیده‌ای. مراد از حیات دوم، زنده گرداندن اموات پس از پایان جهان و سر بر آوردن از گورها به هنگام رستاخیز است. اشاره دوزخیان به دو بار میراندن و زنده گرداندن شاید بدین خاطر باشد که می‌خواهند بگویند، ای خداوندی که مالک مرگ و حیاتی! توانائیِ این را داری که دو ممات و دو حیات را برای ما تبدیل به سه ممات و سه حیات کنی و ما را بازگردانی تا در مقام جبران برآئیم.]]

[12] این (عذابی که در آن هستید) بدان خاطر است که شما هنگامی که خدا به یگانگی خوانده می‌شد نمی‌پذیرفتید، و اگر برای خدا انباز قرار داده می‌شد باور می‌داشتید. پس در این صورت فرمانروائی و داوری از آن خداوند والا مقام و بزرگوار است (و هر گونه که خود بخواهد درباره‌ی شما حکم صادر و داوری خواهد کرد. هم اینک بتان و کسانی را که شریک خدا و صاحب سلطه می‌دانستید به فریاد خوانید تا شما را از دوزخ بدر آرند!). [[«إِذا دُعِیَ اللهُ وَحْدَهُ ...»: (نگا: زمر / 45).]]

[13] او کسی است که دلائل (قدرت) و نشانه‌های (عظمت) خود را به شما می‌نمایاند و از آسمان برای شما روزی می‌فرستد. امّا تنها کسانی متوجّه (این مسأله) می‌گردند که (عناد را رها کنند و به سوی اندیشیدن درباره‌ی نشانه‌های آفاق و انفس خدا) برگردند. [[«آیَاتِهِ»: دلائل قدرت وعظمت، و نشانه‌های آفاق و انفسی که تمام جهان هستی را پر کرده است. «رِزْقاً»: روزی. مراد وسیله تولید روزی است، همچون باران و برف و هوا و نور آفتاب و اشعّه‌های دیگرکه برای زندگی موجودات زنده از جمله انسان ضروری هستند. «یُنِیبُ»: برمی‌گردد. مراد ترک عناد و رجوع به خدا است در پرتو اندیشه و شناخت امور.]]

[14] اکنون که چنین است، خدا را به فریاد بخوانید و عبادت و طاعت را خاصّ او بدانید، هر چند که کافران دوست نداشته باشند. [[«فَادْعُوا اللهَ مُخْلِصِینَ ...»: (نگا: اعراف / 29، یونس / 22، عنکبوت / 65).]]

[15] خدا دارای مقامات والا و کمالات بالا و تخت فرماندهی است، و او وحی را به فرمان خود برای هر کس از بندگانش که بخواهد نازل می‌کند تا (مردمان را) از روز رویاروئی (ایشان با خدا برای حساب و کتاب) بترساند. [[«رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ»: صاحب مقامات بالا و مراتب والا. یعنی خدا درجات کمال و اوصاف جلال او آن قدر بالا است که کمال و جلالی در مقابلش کمال و جلال نیست، و همای بلند پرواز عقل و علم بشری هرگز به ذیل آن هم نمی‌رسد، چه رسد به اوج آن. عظیم‌الصّفات. برخی رفیع‌الدّرجات را به معنی برافرازنده آسمانها (نگا: زادالمسیر) و بالا برنده درجات بندگان (نگا: نمونه) دانسته‌اند. بعضی هم گفته‌اند: درجات و مقامات در دست خدا است و به هر کس که بخواهد می‌دهد (نگا: کشّاف). «ذُوالْعَرْشِ»: خالق و مالک عرش. دارای تخت و سریر سلطنت جهان هستی. «الرُّوحَ»: وحی (نگا: نحل / 2، شوری / 52). «مِنْ أَمْرِهِ»: به فرمان خود. «یَوْمَ التَّلاق»: روز قیامت است که در آن پیشینیان و پسینیان و زمینیان و آسمانیان به همدیگر می‌رسند و یکدیگر را ملاقات می‌کنند، و هر کسی با اعمالی که کرده است رو به رو می‌شود و سزا و جزای آن را می‌بیند. یاء تلاقی در رسم‌الخطّ قرآنی حذف شده است.]]

[16] روز رویاروئی روزی است که مردمان ظاهر و آشکار می‌شوند (و تمام پرده‌ها و حجابها کنار می‌روند و موانع مادی برچیده می‌شوند. بالأخره علاوه از سر بر آوردن مردم از گورها، درون و برون و خلوت و جلوت همه‌ی انسانها نمودار می‌گردد) و چیزی از (کار و بار و رفتار و پندار) ایشان بر خدا پنهان نمی‌ماند. (فریاد وحشتناکی را می‌شنوند که می‌گوید:) ملک و حکومت، امروز از آن کیست؟ (پاسخ قاطعانه داده می‌شود که) از آن خداوند یکتای چیره و توانا است. [[«یَوْمَ»: بدل از (یَوْمَ) قبلی است که مفعول به (لِیُنذِرَ) بود. «بَارِزُونَ»: جمع بارز، نمایان. آشکار. مراد این است که مردمان از گورها خارج می‌گردند و ظاهر و نمایان می‌شوند و چیزی ایشان را از دیدها پنهان نمی‌دارد (نگا: طه / 106، ابراهیم / 21 و 48). هستی و هویّت و اسرار و کردار انسانها روشن و ظ��هر می‌شود و هیچ چیزی مکتوم نمی‌ماند (نگا: کهف / 47، طارق / 9).]]

[17] امروز هر کسی در برابر کاری که کرده است جزا و سزا داده می‌شود. هیچ گونه ستمی امروز وجود نخواهد داشت. بی‌گمان خداوند سریع‌الحساب است (و حساب و کتاب کسی را از موقع مقرّر به تأخیر نمی‌اندازد). [[«تُجْزی ...»: (نگا: طه / 15، یونس / 52).]]

[18] (ای محمّد!) آنان را از روز نزدیک بترسان (که قیامت است). آن زمانی که دلها (از شدّت وحشت) به گلوگاه می‌رسند (و انگار از جای خود کنده و به بالا پرت شده‌اند) و تمام وجودشان مملوّ از خشم و اندوه می‌گردد (خشم بر کسانی که ایشان را به چنین سرنوشتی دچار کرده‌اند، و خشم بر خود که به حرف دیگران گوش فرا داده‌اند، و غم و اندوه بر روزگار هدر رفته و طلای عمر باخته شده). ستمگران نه دارای دوست دلسوزند، و نه دارای میانجیگری که میانجی او پذیرفته گردد. [[«یَوْمَ الأَزِفَةِ»: روز نزدیک. مراد قیامت است که به علّت نزدیک بودن آن چنین نامیده شده است (نگا: نجم / 57). «إِذْ»: بدل از (یَوْمَ) است. «الْحَنَاجِرِ»: جمع حَنْجَرَة، حلقوم. گلوگاه. «الْقُلُوبُ لَدَی الْحَنَاجِرِ»: این سخن کنایه از شدّت خوف و مضیقت است (نگا: احزاب / 10). «کَاظِمِینَ»: فرو خورندگان خشم. کسانی که غم و اندوه را در سینه‌ها حبس می‌کنند. حال است. «حَمِیمٍ»: دوست صمیمی و دلسوز (نگا: شعراء / 101).]]

[19] خداوند از دزدانه نگاه کردن چشمها و از رازی که سینه‌ها در خود پنهان می‌دارند، آگاه است. [[«خَآئِنَةَ الأعْیُنِ»: خیانت چشمان و دزدانه نگاه کردن آنها. چشمان خائن و بدنظر. در صورت اوّل، واژه (خَآئِنَة) مصدر است، و در صورت دوم اسم فاعل، و اضافه صفت به موصوف خود است و در اصل (الأعْیُنَ الْخَآئِنَة) است.]]

[20] خداوند به حق و عدل داوری می‌کند، و کسانی را که به جای او به فریاد می‌خوانند (به سبب عجز و ناتوانی) کمترین داوری از دست ایشان ساخته نیست (و اصلاً کاره‌ای نیستند تا داوری به پیش ایشان برده شود). تنها خدا شنوا و بینا است. [[«مِن دُونِهِ»: به جای او. بغیر از او. «لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ»: اصلاً داوری نمی‌کنند. یعنی فرماندار و قاضی‌القضات فقط خدا است و بس و دیگران جملگی ضعیف و درمانده‌اند.]]

[21] آیا در زمین به سیر و سیاحت نپرداخته‌اند تا ببینند سرانجام کار کسانی که پیش از ایشان بوده‌اند به کجا کشیده است. آنان نیرویشان و آثارشان در زمین بیشتر از شما بوده است و خداوند ایشان را به سبب گناهانشان گرفته و هلاک ساخته است و مدافعی در برابر (عذاب) خدا نداشته‌اند (و کسی ایشان را از عذاب رهائی نداده است). [[«أَوَلَمْ یَسِیرُوا ...»: (نگا: یوسف / 109، حجّ / 46، روم / 9، فاطر / 44). «قُوَّةً وَ آثَاراً»: از لحاظ نیرو تواناتر و از نظر تولیدات کشاورزی و پیشرفت صنعتی و ترقّی علمی، جلوتر بوده‌اند (نگا: انبیاء / 79 و 81، نمل / 16 و 17 و 20، سبأ / 10 و 12، شعراء / 128 و 129، روم / 9). علاوه از اشاره به آثار باستانی که تاریخ زنده و مدوّن است، اشاره به تاریخ غیر مدوّن و بلکه مدفون در دل زمین است و تخریب و زیر و رو شدن بارها و بارهای زمین را فریاد می‌دارد. اگر در نظر داشته باشیم که ما حتّی تاریخ ده هزار سال مردمان روی زمین را چنان که باید در دست نداریم، آیا در عمر ده‌ها هزار و صدها هزار و هزاران هزار سال پیش بر کره زمین چه گذشته است، خدا می‌داند و بس.]]

[22] این (هلاک و عذاب) بدان خاطر بوده است که پیغمبرانشان دلائل و براهین روشن برای ایشان می‌آوردند و ارائه می‌دادند و آنان راه کفر در پیش می‌گرفتند، و خدا ایشان را گرفته و هلاک می‌کرد. چرا که او نیرومند شدید العقابی است. [[«تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ»: پیغمبرانشان دلائل و براهین را برای ایشان می‌آوردند و همراه با دلائل و براهین به سویشان می‌رفتند. (نگا: مائده / 32، حدید / 25).]]

[23] ما موسی را همراه با معجزات و دلیل روشن فرستادیم. [[«آیَاتِ»: معجزات. «سُلْطانٍ»: دلیل و حجّت (نگا: هود / 96).]]

[24] به سوی فرعون و هامان و قارون. ایشان گفتند: موسی جادوگر دروغگوئی است. [[«فِرْعَوْنَ وَ هَامَان وَ قَارُونَ»: فرعون، سمبل حاکم ظالم، هامان، مظهر درباریِ حیله‌گر و طرّاح طرحها و نقشه‌های شیطانی، و قارون، نمونه ثروتمند مستکبر و بی‌باور.]]

[25] هنگامی که موسی از جانب ما حق را بدیشان رساند، (سردمداران کفر به پیروان خود) گفتند: بکشید فرزندان کسانی را که همراه موسی ایمان آورده‌اند (تا دودمانشان از صفحه‌ی روزگار زدوده گردد) و زنانشان را زنده بگذارید (تا به خدمتگزاری و کنیزی ما مشغول شوند). لیکن نیرنگ کافران بی‌نتیجه بوده و جز گمراهی نخواهد بود (و تیرشان پیوسته به سنگ خواهد خورد، و طرحهای شیطانی آنان سرانجام دامنگیر خودشان خواهد شد). [[«جَآءَهُم بِالْحَقِّ»: حق را برای ایشان آورد که مراد قوانین آسمانی و معجزات دالّ بر نبوّت است. «أُقْتُلوا أَبْنَآءَ الَّذِینَ ...»: کشتار دوم بنی‌اسرائیل توسّط فرعون و فرعونیان مراد است (نگا: تفسیر قاسمی). «فِی ضَلالٍ»: سردرگمی است. هدر رفتن و بی‌نتیجه شدن است.]]

[26] فرعون (به اطرافیان و مشاوران خود) گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را (برای نجات خود از دست من) به فریاد خواند. من از این می‌ترسم که آئین شما را تغییر دهد، یا این که در زمین فساد را گسترش دهد و پراکنده سازد. [[«ذَرُونِی»: مرا رها کنید. مراد ممانعت به عمل نیاوردن و جلوگیری نکردن است. «أَن یُظْهِرَ»: این که توسعه دهد و پخش و پراکنده سازد. «الْفَسَادَ»: مرادشان آئین توحیدی یا یک انقلاب ضدّ استکباری است.]]

[27] موسی (خطاب به فرعون و فرعونیان) گفت: من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‌برم از دست هر متکبّری که به روز حساب و کتاب (قیامت) ایمان نداشته باشد. [[«عُذْتُ»: پناهنده می‌شوم. خود را در پناه می‌دارم.]]

[28] مرد مؤمنی از خاندان فرعون که ایمان خود را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را خواهید کشت بدان خاطر که می‌گوید: پروردگار من الله است، در حالی که دلائل روشنی و معجزات آشکاری از جانب پروردگارتان برایتان آورده است و به شما نموده است؟ اگر او دروغگو باشد، دروغگوئیش دامنگیر خود او خواهد شد، و اگر راستگو باشد، برخی از عذابهائی که شما را از آن می‌ترساند گریبانگیرتان خواهد گشت. قطعاً خداوند کسی را (به راه نجات و رستگاری) رهنمود نمی‌سازد که تجاوز کار و دروغ‌پرداز باشد. [[«آلِ»: خاندان. «قَدْ جَآءَکُم بِالْبَیِّنَاتِ»: معجزات آشکاری را به شما نشان داده است. دلائل روشنی را برایتان بیان داشته است. «یَعِدُکُمْ»: شما را وعده می‌دهد. مراد وعده شرّ یا به عبارت دیگر وعید است. «إِنَّ اللهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ»: این عبارت دو پهلو است: اگر موسی متجاوز و دروغگو باشد، خدا او را رهنمود نمی‌سازد و مشمول هدایت الهی نخواهد شد. در این صورت سر و کارش با خدا است و به شما نیازی برای کیفر دادن و کشتن او نیست. اگر شما متجاوز و دروغ‌پرداز باشید، خدا شما را رهنمود نمی‌سازد و مشمول هدایت الهی نخواهید شد. پس بیائید تا مسیر خود را از بدی به سوی نیکی تغییر دهید.]]

[29] (مرد مؤمن ادامه داد و گفت:) ای قوم من! امروز حکومت در دست شما است، و در این سرزمین پیروز و چیره‌اید. امّا اگر عذاب سخت (خانه برانداز و ریشه‌کن ساز) الهی دامنگیرمان شود، چه کسی ما را مدد و یاری خواهد کرد و برای رستگاریمان خواهد کوشید؟! فرعون گفت: من جز آنچه صلاح دیده‌ام و پیشنهاد کرده‌ام صلاح نمی‌بینم و به شما پیشنهاد نمی‌کنم، و من جز به راه هدایت و منتهی به سعادت، شما را رهنمود نمی‌کنم. (پس دستور من کشتن موسی است و باید اجرا شود). [[«الْمُلْکُ»: حکومت و سلطنت. شاهی. «ظَاهِرِینَ»: غالبین. چیرگان و پیروزمندان. حال است «بَأْسِ»: عذاب شدید. «الرَّشَادِ»: هدایت. صواب و صلاح.]]

[30] آن مرد با ایمان گفت: ای قوم من! می‌ترسم همان بلائی به شما برسد که در روزگاران گذشته به گروهها و دسته‌ها رسیده است. [[«مِثْلَ»: همانند. مراد همانند حادثه و بلا است. یعنی مضافی قبل از (یَوْمِ) محذوف است. «یَوْمِ الأحْزابِ»: مراد از (یَوْم) ایّام و روزگاران است، نه روز یا زمان واحدی. همچنین ایّام به معنی وقائع نیز آمده است (نگا: تفسیر روح‌المعانی). «الأحْزَابِ»: (نگا: غافر / 5).]]

[31] از سزای عادتی همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنان بوده‌اند (می‌ترسم که گریبانگیرتان شود). خداوند نمی‌خواهد به بندگان ستم کند (و نمی‌پسندد که بندگانش هم به یکدیگر ستم کنند). [[«مِثْلَ دَأْبِ»: همانند عادت. مضافی پیش از (دَأْبِ) محذوف است‌]]

[32] ای قوم من! بر شما از روز صدا زدن (که قیامت است) می‌ترسم. [[«یَوْمَ التَّنَادِ»: مراد قیامت است ... «التَّنَادِ»: اصل آن تنادی است، به معنی صدا زدن. قیامتْ (یَوْمَ التَّنَادِ): نامیده شده است، چرا که در آن: هر ملّتی را به نام پیغمبرش فریاد می‌دارند؛ مردمان همدیگر را صدا می‌زنند و به کمک می‌طلبند؛ مردمان را برای گردهمایی در محشر صدا می‌زنند؛ مردمان کافر واویلا سر می‌دهند و نابودی را فریاد می‌دارند، و ...]]

[33] آن روزی که پشت می‌کنید و می‌گریزید، امّا هیچ پناهی جز خدا (برای حفظ خود از عذاب) ندارید. آخر خدا کسی را که (از راستای بهشت منحرف و) گمراه سازد، هیچ راهنما و راهبری نخواهد داشت. [[«یَوْمَ»: بدل است ... «تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ»: (نگا: نمل / 80، توبه / 25، انبیاء / 57) ... «عَاصِم» (نگا: یونس / 27، هود / 43).]]

[34] پیش از این، یوسف آیه‌های روشن و دلائل آشکاری را برای شما آورده بود، امّا شما پیوسته درباره‌ی آنچه آورده بود و ارائه داده بود شکّ و تردید می‌کردید (و به دنبال او راه نمی‌افتادید) تا زمانی که از دنیا رفت، گفتید: خداوند بعد از او دیگر پیغمبری را برانگیخته نخواهد کرد. این چنین خداوند اشخاص متجاوز و متردّد را گمراه و سرگشته می‌سازد. [[«الْبَیِّنَاتِ»: آیه‌های کتاب آسمانی. دلائل و براهین و معجزات. «فَمَازِلْتُمْ فِی شَکٍّ»: پیوسته در شکّ و تردید بسر می‌بردید. «هَلَکَ»: فوت کرد. «مُرْتَابٌ»: متشکّک و متردّد در دین.]]

[35] آنان کسانیند که بدون هیچ دلیلی که (از عقل یا نقل در دست) داشته باشند، در برابر آیات الهی (موضعگیری می‌کنند و) به ستیز و کشمکش می‌پردازند. (چنین جدال بی‌اساس و نادرستی با آیات الهی) موجب خشم عظیم خدا و کسانی خواهد شد که ایمان آورده باشند. این گونه خداوند بر هر دلی که خود بزرگ‌بین و زورگو باشد، مهر می‌نهد (و حسّ تشخیص را از آن می‌گیرد). [[«الَّذِینَ»: منصوب و بدل از (مَنْ) است، و یا مرفوع و خبر مبتدای محذوف است و در اصل چنین است: هُمُ الَّذِینَ. یا مبتدا است و جمله (کَبُرَ مَقْتاً) خبر آن است. «سُلْطَانٍ»: حجّت و برهان. «کَبُرَ مَقْتاً»: فاعل (کَبُرَ) ضمیر مستتری است که به جدال مفهوم از (یُجَادِلُونَ) برمی‌گردد. و یا به (مَنْ). یعنی: کَبُرَ مَقْتُهُ. «یَطْبَعُ»: مهر می‌نهد (نگا: اعراف / 101، روم / 59). «قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ»: اضافه موصوف به صفت خود است.]]

[36] فرعون (از قتل موسی موقّتاً دست کشید، ولی بر مرکب غرور سوار شد و) گفت: ای هامان! برای من بنای مرتفعی بساز، شاید من به وسائلی دست یابم (��ه با آنها به سوی خدای موسی بالا روم). [[«صَرْحاً»: کاخ عظیم. بنای مرتفع (نگا: نمل / 44، قصص / 38). «الأسْبَاب»: وسائل (نگا: بقره / 166، ص / 10). راههای شناخت و دستیابی به چیزی.]]

[37] وسائل (صعود به) آسمانها، تا به خدای موسی بنگرم و از او آگاه شوم، هر چند که من گمانم بر این است که موسی دروغگو است. این چنین، کارهای بد فرعون در نظرش آراسته و پیراسته گشته، و او از راه (حق) بازداشته شده بود، و توطئه و نیرنگ فرعون (و فرعونیان) جز به زیان و نابودی نینجامید. [[«أَسْبَابَ»: بدل است. «أَطَّلِعَ»: بنگرم. باخبر شوم. «تَبَابٍ»: خسران و زیان. هلاک و نابودی.]]

[38] مرد با ایمان گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه صحیح هدایت کنم. [[«الرَّشَادِ»: (نگا: غافر / 29). رَشاد و رُشد مذکور در (بقره / 256) یکی است.]]

[39] ای قوم من! این حیات دنیوی کالای ناچیزی (و توشه‌ی اندکی و خوشی گذرائی) است، و آخرت سرای ماندگاری و استقرار است. [[«مَتَاعٌ»: توشه‌ای که سواری برای مسافرت با خود برمی‌دارد (نگا: المنتخب). کالای اندک. لذّت گذرا. بهره‌ای ناچیز. «دَارُالْقَرَارِ»: سرای همیشگی و ماندگاری. خانه استقرار و جاودانگی.]]

[40] هر کس عمل بدی انجام دهد، (در آخرت) جز همسان آن، کیفر داده نمی‌شود، ولی هر کس کار خوبی انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن - به شرط این که مؤمن باشد - چنین کسانی به بهشت می‌روند و در آنجا نعمت و روزی بدیشان بدون حساب و کتاب عطاء می‌گردد. [[«بِغَیْرِ حِسَابٍ»: (نگا: آل‌عمران / 27، نور / 38، ص / 39، زمر / 10).]]

[41] ای قوم من! چه خبر است؟ من شما را به سوی نجات و رستگاری می‌خوانم و شما مرا به سوی آتش دوزخ می‌خوانید؟! [[«مَا لِی؟»: چه چیز می‌بینم؟ چه خبر است؟ چه شده است؟ به من بگوئید که.]]

[42] مرا فرا می‌خوانید تا خدا را باور ندارم، و انبازی برای او قرار دهم که اطّلاعی از آن نداشته و (دلیل و برهانی از کتابهای آسمانی بر صحّت معبود بودنش سراغ) ندارم. در حالی که من شما را به سوی (پرستش خداوند) باعزّت و با مغفرت فرا می‌خوانم. [[«أُشْرِکَ بِهِ مَا ...»: (نگا: حجّ / 71).]]

[43] قطعاً چیزهائی که مرا به سوی آنها فرا می‌خوانید، نه در دنیا دعوتی دارند و نه در آخرت. (در دنیا دیده یا شنیده نشده است که بتها پیغمبرانی را به سوی مردم فرستاده باشند تا ایشان را توسّط انبیاء به پرستش خود دعوت کنند و بدین وسیله حق الوهیّت داشته باشند، و در آخرت هم کسی را برای دادگاهی و حسابرسی خویش به سوی خود نمی‌خوانند) و بازگشت ما در آخرت تنها به سوی خدا است و بس. و (باید بدانید که) اسرافکاران، دوزخی و همدم آتشند. [[«لاجَرَمَ»: به ناچار. قطعاً (نگا: هود / 22، نحل / 23 و 62 و 109). «دَعْوَةٌ»: فرا خواندن. مراد فرا خواندن مردمان برای پرستش در دنیا و دادگاهی در آخرت است. به عبارت دیگر، بتها نه فرستادگانی به سوی مردمان برای اطاعت از خود روانه کرده‌اند، و نه در آخرت می‌توانند مردمان را به دادگاهی خوانند (نگا: کهف / 52، قصص / 64، فاطر / 14). لذا اله و معبودِ کسی نمی‌توانند باشند. امّا الله، هم در دنیا پیغمبرانی به سوی مردمان روانه فرموده است و ایشان را به پرستش خویش فرا خوانده است، و هم در آخرت مردمان را به دادگاه قیامت فرا می‌خواند و دادرسی می‌فرماید (نگا: اسراء / 52، روم / 25). دعاء. در این صورت مضاف محذوف است و تقدیر چنین است: لَیْسَ لَهُ إِسْتِجابَةُ دَعْوَة. (نگا: نمل / 62، فاطر / 14). «مَرَدَّ»: (نگا: رعد / 11، روم / 43، شوری / 44 و 47، مریم / 76).]]

[44] به زودی آنچه من به شما می‌گویم به خاطر خواهید آورد (و به صدق گفتار من پی خواهید برد). من کار و بار خود را به خدا وا می‌گذارم و حوالت می‌دارم. خداوند بندگان را می‌بیند (و پندار و گفتار و کردارشان را می‌پاید). [[«أُفَوِّضُ»: واگذار می‌کنم. می‌سپارم.]]

[45] خداوند (چنین بنده‌ی مؤمنی را تنها نگذاشت و) او را از سوء توطئه‌ها و نیرنگهای ایشان محفوظ و مصون داشت، ولی عذاب بدی خاندان فرعون را در بر گرفت. [[«سَیِّئَاتِ»: بدیها. مراد شکنجه‌ها و کیفرها و بلاها است. «حَاقَ»: در بر گرفت. گریبانگیر گردید (نگا: انعام / 10، هود / 8، نحل / 34).]]

[46] و آن آتش دوزخ است که بامدادان و شامگاهان آنان بدان عرضه می‌شوند. (این عذاب برزخ ایشان است) و امّا روزی که قیامت برپا می‌شود (خدا به فرشتگان دستور می‌دهد) خاندان فرعون (و پیروان او) را به شدیدترین عذاب دچار سازید. [[«النَّارُ»: بدل از (سُوءُ الْعَذَابِ) است. «یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا»: به آتش نموده می‌شوند. مراد این است که بامدادان و شامگاهان منزل و مأوای آینده آنان در دوزخ را بدانان نشان می‌دهند. همان گونه که رسول اکرم خبر داده است: إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذا مَاتَ عُرِضَ عَلَیْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَداه وَالْعَشِیِّ، إِنْ کانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ إِنْ کانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَیُقالُ هذا مَقْعَدُکَ حَتّی یَبْعَثَکَ اللهُ یَوْمَ الْقَیَامَةِ. «أَشَدَّ الْعَذَابِ»: اضافه صفت به موصوف خود است.]]

[47] (خاطر نشان ساز) زمانی را که در آتش دوزخ (دوزخیان) با همدیگر به کشمکش و پرخاشگری می‌پردازند. ضعفاء (یعنی پیروان دنیوی) به مستکبران (یعنی رؤسای دنیوی) می‌گویند: ما پیروان شما بودیم، آیا (هم اینک ای سردمداران) بخشی از عذاب را به جای ما پذیرا می‌گردید و به گردن می‌گیرید؟ [[«یَتَحَآجُّونَ»: کشمکش می‌کنند. سخنان پرخاشگرانه می‌گویند. بگو مگو می‌کنند. «الضُّعَفَآءُ»: مراد پیروان و مقلّدان دنیوی است. «ألَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا»: مراد رؤساء و سردمداران دنیوی است. «مُغْنُونَ عَنَّا»: (نگا: ابراهیم / 21).]]

[48] مستکبران (پاسخ می‌دهند و) می‌گویند: ما و شما همگی در این آتش دوزخ هستیم (و سرنوشت مشترکی داریم). خداوند در میان بندگان (خود عادلانه) داوری کرده است (و سهم هر یکی را از عذاب چنان که باید داده است). [[«حَکَمَ»: داوری کرده است و دادگاهی و دادرسی نموده است.]]

[49] دوزخیان به نگهبانان دوزخ می‌گویند: شما از پروردگارتان درخواست کنید که یک روز (بلی فقط یک روز) عذاب را از ما بردارد. [[«أُدْعُوا»: درخواست کنید (نگا: اعراف / 55، غافر / 50). «یُخَفِّفْ»: تخفیف بدهد و کم کند. بردارد.]]

[50] (نگهبانان دوزخ به آنان) می‌گویند: آیا پیغمبران شما آیه‌های روشن و دلائل آشکاری را برای شما نمی‌آوردند؟ می‌گویند: آری. می‌گویند: پس خودتان درخواست کنید، ولی درخواست کافران (به جائی نمی‌رسد و بیفایده است و) جز سردرگمی نتیجه‌ای ندارد. [[«دُعَآءُ»: درخواست (نگا: فصّلت / 51). «ضَلالٍ»: سردرگمی. ضائع شدن و هدر رفتن. «وَ مَا دُعَآءُ الْکَافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلالٍ»: این جمله می‌تواند مقول قول نگهبانان دوزخ و یا این که خدا باشد.]]

[51] ما قطعاً پیغمبران خود را و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی که گواهان بپا می‌خیزند یاری می‌دهیم و دستگیری می‌کنیم. [[«الأشْهادُ»: جمع شَهید، گواهان. از جمله گواهان، فرشتگان و انبیاء و شهداء هستند (نگا: هود / 18، زمر / 69).]]

[52] آن روزی که عذرخواهی ستمگران بدیشان سودی نمی‌رساند، و نفرین (و طرد از رحمت خدا) بهره‌ی آنان خواهد بود و سرای بد (دوزخ) از آن ایشان خواهد شد. [[«سُوءُ الدَّارِ»: سرای بد. اضافه صفت به موصوف است. «اللَّعْنَةُ»: دوری از رحمت خدا و طرد از لطف‌الله.]]

[53] ما به موسی هدایتهائی (در مسیر انجام رسالتش) عطاء کردیم و بنی‌اسرائیل را وارثان کتاب (تورات) نمودیم. [[«الْهُدی»: مصدر است و به معنی: هدایت و رهنمود، یا هدایتها و رهنمودها. مراد از آن، نبوّت و معجزات و دستورالعملهای زندگی خداپسندانه، و بالاخره هر چیزی است که با آن، می‌توان مردمان را به راه یزدان هدایت و راهنمائی کرد و مهمّترین آنها تورات است. «الْکِتَابَ»: مراد تورات، و یا همه کتابهائی است که بر پیغمبران بنی‌اسرائیل نازل شده است. از قبیل: زبور و صحف و تورات و انجیل.]]

[54] (کتابی که) راهنما و اندرزگوی خردمندان بود. [[«هُدیً وَ ذِکْری»: مصدر و مفعول له بشمارند، یعنی: کتاب تورات یا کتابهای آسمانی دیگر را برای راهنمائی و اندرزگوئی در اختیار بنی‌اسرائیل قرار دادیم. یا این که مصدر و به عنوان اسم فاعل، یعنی هادی و مذکِّر به کار رفته و حال بشمارند که معنی آن در بالا گذشت.]]

[55] پس (ای محمّد! بر اذیّت و آزار کفّار و ناملایمات روزگار) شکیبائی کن، چرا که وعده‌ی خدا (در امر کمک به پیغمبران خود و مؤمنان بدیشان، تخلّف‌ناپذیر و) حق است. و آمرزش گناهانت را بخواه، و بامدادان و شامگاهان به سپاس و ستایش پروردگارت بپرداز. [[«إِسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ ...»: این گونه تعبیرات قرآنی در مورد پیغمبر اسلام و سایر پیغمبران، اشاره به: (حَسَنَاتُ الأبْرَارِ، سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِینَ) است. یک لحظه غفلت و یک ترک اولی در مورد انبیاء جائز نیست و باید از آن استغفار کنند (نگا: محمّد / 19، فتح / 2، نصر / 3). پیغمبر اسلام نیز به مقتضی بشریّت تصرّفات و اعمالی داشته است که برای افراد عادی خوب و یا چیز ساده‌ای بوده و برای وجود مبارک او گناه و چیز مهمّی محسوب شده است و مورد عتاب پروردگار قرار گرفته است (نگا: انعام / 33 - 35، انفال / 67 و 68، توبه / 43، 113، احزاب / 37، تحریم / 1، عبس / 1 - 10).]]

[56] کسانی که بدون دلیلی که (از سوی خدا) در دست داشته باشند، درباره‌ی آیات الهی به ستیزه‌گری و کشمکش می‌پردازند، در سینه‌هایشان جز برتری جوئی نیست و هرگز هم به برتری نمی‌رسند. پس (از شرّ این گونه افراد خودخواه و برتری طلب) خود را در پناه خدا دار که او (سخنان بی‌اساس ایشان را) می‌شنود و (توطئه‌های ناجوانمردانه‌ی آنان را) می‌بیند. [[«آیَاتِ»: آیه‌های کتاب آسمانی. دلائل و براهین الهی. «إِن فِی صُدُورِهِمْ ...»: حرف (إِنْ) نافیه‌است. «کِبْرٌ»: تکبّر. برتری و ریاست مراد است.]]

[57] قطعاً آفرینش آسمانها و زمین (از عدم در آغاز خلقت) بسی دشوارتر است از آفرینش مردمان (در پایان این جهان برای شروع زندگی در آن جهان) و لیکن بیشتر مردمان (که کفّار و مشرکانند چنین چیزی را درست) نمی‌دانند. [[«لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ»: این قسمت آیه، اشاره به سرآغاز آفرینش جهان توسّط یزدان است. «خَلْقِ النَّاسِ»: اشاره به پایان این جهان و آفرینش دوباره مردمان است.]]

[58] آنان که چشمانشان (از دیدن حق) کور است، با آنان که (حق را) می‌بینند، و کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای نیکو کرده‌اند، با کسانی که بدکار و بزهکارند یکسان نیستند. امّا شما (بر اثر خودخواهی و زشتکاری) کمتر پند می‌گیرید (و متوجّه حقیقت می‌شوید). [[«قَلِیلاً مَا تَتَذَکَّرُونَ»: (نگا: اعراف / 3، نمل / 62).]]

[59] روز قیامت قطعاً فرا می‌رسد و شکّی در آن نیست، ولی بیشتر مردم تصدیق نمی‌کنند. [[«لا رَیْبَ فِیهَا»: تأکید سوم است. یعنی فرا رسیدن قیامت با سه تأکید در جمله همراه است: إِنَّ، لام لآتِیَةٌ، و شبه جمله لا رَیْبَ فِیهَا.]]

[60] پروردگار شما می‌گوید: مرا به فریاد خوانید تا بپذیرم. کسانی که خود را بزرگتر از آن می‌دانند که مرا به فریاد خوانند، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت. [[«أُدْعُونِی»: مرا به فریاد خوانید. مرا به کمک بطلبید. رفع نیازمندیها و حلّ مشکلات خود را از من بخواهید. «عِبَادَتی»: عبادت من. عبادت در اینجا به معنی دعاء است، چرا که دعاء مغز عبادت است همان گونه که رسول اکرم فرموده است: الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ. «دَاخِرِینَ»: (نگا: نحل / 48، صافّات / 18، نمل / 87).]]

[61] خداوند کسی است که شب را برای شما آفرید تا در آن بیاسائید و بیارامید، و روز را روشن گردانید (تا در آن به فعّالیّت و کار و کوشش بپردازید). خداوند نسبت به مردم فضل و کرم دارد، ولیکن بیشتر مردم شکرگزاری نمی‌کنند. [[«لِتَسْکُنُوا فِیهِ»: (نگا: یونس / 67، قصص / 73). «مُبْصِراً»: روشن. تابان (نگا: یونس / 67 نمل / 86).]]

[62] آن (که دهنده‌ی نعمتها است) الله، پروردگار شما، و آفریدگار همه‌ی اشیاء است و جز او معبودی نیست. پس چگونه (از عبادت او) برگردانده می‌شوید و (از حق) به کدام سو منحرف گردانده می‌شوید؟ [[«فَأنَّی تُؤْفَکُونَ»: (نگا: انعام / 95، یونس / 34، فاطر / 3).]]

[63] کسانی که (در میان ملّتهای گذشته) آیات خدا را نمی‌پذیرفته‌اند، به همین شکل (زشت و بی‌دلیل، از حق) منحرف و رویگردان می‌شده‌اند. [[«یُؤْفَکُ»: استعمال فعل مضارع به جای ماضی، برای به تصویر کشیدن شکل زشت و ناپسندی است که منحرفان بر آن بوده‌اند (نگا: المصحف المیسّر).]]

[64] خدا آن کسی است که زمین را جایگاه و قرارگاه شما کرد، و آسمان را به شکل خیمه و خرگاه ساخت، و شما را شکل بخشید و شکلهایتان را زیبا بیافرید، و خوراکیهای پاکیزه نصیبتان نمود. آن که چنین (الطافی) در حق شما کرده است الله است. پس بالا و والا خداوند تعالی است که پروردگار جهانیان است. [[«قَرَاراً»: قرارگاه. محلّ زندگی. «بِنَآءً»: ساختمان برافراشته. خیمه و خرگاه. با توجّه به معنی اخیر، کرویّت فضا نیز در مدّ نظر است. «فَتَبَارَکَ اللهُ»: (نگا: اعراف / 54، مؤمنون / 14، فرقان / 1 و 10 و 61).]]

[65] زنده‌ی جاوید او است. جز او خدائی وجود ندارد، پس او را به فریاد خوانید و عبادت را خاصّ او بدانید. سپاس و ستایش الله را سزا است که پروردگار جهانیان است. [[«الْحَیُّ»: (نگا: بقره / 255، آل‌عمران / 2، طه / 111، فرقان / 58). «فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»: (نگا: اعراف / 29، یونس / 22، عنکبوت / 65، لقمان / 32، زمر / 2 و 11، غافر / 14).]]

[66] بگو: من بازداشته شده‌ام از این که معبودهائی را بجز خدا بپرستم که شما آنها را به فریاد می‌خوانید، از آن زمانی که آیات روشن و دلائل آشکاری از جانب پروردگار برایم آمده است، و به من فرمان داده شده است که خاشعانه و خاضعانه تسلیم پروردگار جهانیان گردم. [[«تَدْعُونَ»: (نگا: انعام / 56، اعراف / 37 و 194 و 197). «أُسْلِمَ»: تسلیم شوم. فرمانبردار گردم (نگا: بقره / 112، آل‌عمران / 83، نساء / 125).]]

[67] خدا کسی است که شما را از خاک می‌آفریند، سپس (خاک را) به منی تبدیل می‌گرداند، و بعد (منی را) به زالو گونه‌ای تبدیل می‌نماید، و آن گاه به شکل نوزادی (از شکم مادرانتان) بیرونتان می‌آورد. بعد (شما را زنده نگاه می‌دارد) تا می‌رسید به کمال قوّت خود، آن گاه پیر می‌شوید - برخی از شما پیش از آن مرحله می‌میرند و (باز هم شما را زنده نگاه می‌دارد) تا به وقت معیّن (اجل تامّ) می‌رسید. امید است شما (درسهای عبرت و نشانه‌های قدرتی را که در این احوال و اطوار است) بفهمید. [[«خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ»: مراد آفرینش ابوالبشر آدم است، و یا مراد آفرینش یکایک مردمان از خاک از راه تغذیه اشیائی است که در اصل از خاک هستند. «عَلَقَةٍ»: (نگا: حجّ / 5، المؤمنون / 14). «أَجَلاً مُّسَمّیً»: مرگ طبیعی هر شخصی. قیامت. «وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسَمّیً وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»: اگر مراد از (أَجَلاً مُّسَمّیً) قیامت باشد، معنی این جمله عبارت است از: تا به مدّت معیّن قیامت می‌رسید و حق و حقیقت را چنان که هست فهم می‌کنید (نگا: المیزان).]]

[68] او کسی است که زندگی می‌بخشد و می‌میراند، و هنگامی که خواست کاری انجام پذیرد، تنها بدو می‌گوید: باش. پس می‌شود. [[«قَضَی أَمْراً ...»: (نگا: بقره / 117، آل‌عمران / 47، مریم / 35).]]

[69] مگر نمی‌بینی کسانی که درباره‌ی آیات خدا به کشمکش و ستیز می‌پردازند، چگونه (از تفکّر و تعقّل حق) بازگردانده می‌شوند؟ [[«أَنَّی یُصْرَفُونَ»: (نگا: یونس / 32، زمر / 6).]]

[70] کسانی که کتابهای آسمانی و چیزهائی را که به همراه پیغمبران فرو فرستاده‌ایم تکذیب می‌دارند، به زودی (نتیجه‌ی شوم کار خود را) خواهند فهمید. [[«الْکِتَابِ»: قرآن. کتابهای آسمانی به طور کلّی. «مَآ أَرْسَلْنَا»: مراد سائر کتب آسمانی است با توجّه به این که (الْکِتَابِ) قرآن باشد. یا منظور وحی و شرائع است با توجّه به معنی دوم (الْکِتَابِ).]]

[71] آن زمان که غلّها و زنجیرها در گردن دارند و روی زمین کشیده می‌شوند. [[«الأغْلالُ»: (نگا: اعراف / 157، رعد / 5، سبأ / 33). «السَّلاسِلُ»: جمع سِلْسِلَة، زنجیرها. «یُسْحَبُونَ»: روی زمین کشیده می‌شوند (نگا: قمر / 48).]]

[72] در آب بسیار داغ برافروخته و سپس در آتش تافته می‌گردند. [[«یُسْجَرُونَ»: تمام وجودشان پر از آتش می‌گردد. برافروخته و تافته می‌شوند.]]

[73] آن گاه بدیشان می‌گویند: آن چیزهائی را که انباز خدا می‌کردید (و می‌پرستیدید) کجایند؟ [[«کُنتُمْ تُشْرِکُونَ»: انباز خدا می‌دانستید. مراد از انباز قرار دادن، پرستیدن است.]]

[74] (همان انبازهائی که) غیر از خدا (می‌پرستیدید). می‌گویند: از ما نهان شده‌اند و هدر رفته‌اند، بلکه اصلاً ما قبلاً (در دنیا) چیزی را که ارزش و مقامی داشته باشد (نپرستیده‌ایم. چیزهائی را که پرستش می‌کرده‌ایم اوهام و خیالاتی بیش نبوده‌اند). خدا این چنین کافران را سرگشته می‌سازد. [[«ضَلُّوا»: گم شده‌اند. نهان و پنهان گشته‌اند. «لَمْ نَکُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَیْئاً»: قبلاً چیزی را نمی‌پرستیده‌ایم. مراد کفّار از این گفتار، این است که جز خدا هر چه را پرستیده‌اند حقیقت و اصلی نداشته و پنداری بیش نبوده است. الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی در آخر (نَدْعُو) است.]]

[75] این (عذابی که در آن هستید) به سبب شادمانیهای ناپسند و بیجائی است که (در برابر اموال دنیا) در زمین می‌کردید (تا بدانجا که اموال دنیا، اهوال آخرت را از یادتان برده بود، و به انجام معاصی و گناهانتان کشانده بود) و نیز به سبب نازشها و بالشهائی است که (در برابر انجام بزهکاریها و زشتکاریها) می‌نمودید (و ارتکاب معاصی و اقدام به اذیّت و آزار دیگران را نشانه قوت و قدرت و عظمت خود می‌دیدید). [[«بِمَا کُنتُمْ تَفْرَحُونَ ...»: مراد فرح و شادی مذموم است، مثل شادمانی مغرورانه‌ای که در برابر به دست آوردن اموال و امتعه دنیا برای بعضیها حاصل می‌شود تا بدانجا که آخرت را از یادشان می‌برد و کارشان را به انجام گناهان می‌کشاند (نگا: آل‌عمران / 188، انعام / 44، هود / 10، قصص / 76) یا شادی حاصل از مصیبت و رنج دیگران (نگا: آل‌عمران / 120، توبه / 50 و 81). «بِمَا کُنتُمْ تَمْرَحُونَ»: مراد خُیَلاء و تفاخر و افاده بر مردم است (نگا: اسراء / 37، لقمان / 18).]]

[76] (به کافران دستور داده می‌شود) از درهای دوزخ داخل شوید و جاودانه در آنجا بمانید. جایگاه متکبّران چه بد جایگاهی است. [[«مَثْوَی»: (نگا: آل‌عمران / 151، نحل / 29، عنکبوت / 68).]]

[77] (ای محمّد!) شکیبا باش. وعده‌ی خدا حق است (و عذاب را گریبانگیر کفّار می‌سازد). این عذابی را که ایشان را بدان وعده داده‌ایم، یا قسمتی از آن را به تو می‌نمایانیم (و در روزگار حیات تو انجام می‌پذیرد) یا این که تو را می‌میرانیم و (تو آن را نخواهی دید. چه آن را ببینی و چه آن را نبینی مهمّ نیست. چرا که) به سوی ما برگردانده می‌شوند. [[«نَتَوَفَّیَنَّکَ»: تو را می‌میرانم.]]

[78] پیش از تو پیغمبرانی را (برای رهنمود مردمان) فرستاده‌ایم. سرگذشت بعضیها را برای تو بازگو کرده و سرگذشت برخیها را برای تو بازگو نکرده‌ایم. هیچ پیغمبری حق نداشته است معجزه‌ای را (که قوم او پیشنهاد کرده‌اند) نشان دهد مگر به فرمان خدا. زمانی هم فرمان خدا (مبنی بر ارائه‌ی آن معجزه صادر شده است و پیشنهاد کنندگان ایمان نیاورده‌اند) دادگرانه داوری شده است. (بدین معنی که خدا پیغمبران و مؤمنان را نجات داده است) و آن وقت باطلگرایان (هلاک و) زیانمند گشته‌اند. [[«قَصَصْنَا»: بازگو کرده‌ایم. «مَا کَانَ لِرَسُولٍ»: هیچ پیغمبری حق نداشته است. هیچ پیغمبری را نسزیده است. «آیَةٍ»: مراد معجزه پیشنهادی دیگران است. «قُضِیَ بِالْحَقِّ»: دادگرانه داوری شده است. یعنی خدا پیغمبران و ایمانداران را از مهلکه نجات داده است و کفّار و معاندان را نابود نموده است (نگا: هود / 43 و 76 و 101). «هُنَالِکَ»: آنجا. آن وقت. این واژه به عنوان ظرف مکان و ظرف زمان به کار می‌رود (نگا: آل‌عمران / 38، اعراف / 119، یونس / 30، فرقان / 13، احزاب / 11). «فَإِذَا جَآءَ أَمْرُ اللهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ»: معنی دیگر این بخش از آیه چنین است: هنگامی که فرمان خدا صادر شد و قیامت بپا شد، دادگرانه داوری می‌گردد، و آنجا باطلگرایان زیانمند می‌گردند.]]

[79] خدا کسی است که چهارپایان را برای شما آفریده است تا سوار برخی از آنها شوید و برخی از آنها را بخورید. [[«جَعَلَ»: آفریده است (نگا: نحل / 5).]]

[80] و برای شما در آنها منافع زیاد و قابل توجّه دیگری است (همچون: شیر، پشم، پوست، و غیره) و منظور دیگر (از آفرینش آنها) این بوده است که بر آنها سوار شوید و به مقاصدی که در دل دارید برسید (مانند حمل بار و تفریح و سیاحت و غیره). و بر چهارپایان (که وسیله‌ی مسافرت در خشکی هستند) و روی کشتیها (که وسیله‌ی مسافرت در دریا هستند، کالای شما و خود) شما حمل می‌شوید. [[«مَنَافِعُ»: نکره بودن این واژه، برای بیان اهمّیّت و کثرت است. «حَاجَةً فِی صُدُورِکُمْ»: نیازی که در دل دارید. مراد حمل بارها و رسیدن به مکانهای دور، و شاید مقاصد و استفاده‌های تفریحی همچون گردش و مسابقات باشد.]]

[81] خداوند نشانه‌های (قدرت و عظمت) خود را (در آفاق و انفس) به شما نشان می‌دهد (حال بگویید) کدام یک از نشانه‌های (قوّت و شوکت) خدا را می‌توانید انکار کنید؟ [[«آیَاتِهِ»: نشانه‌های قدرت و دلائل عظمت او. از قبیل: آفرینش انسان از خاک، مسأله حیات و ممات، خلقت آسمانها و زمین، آفرینش شب و روز، و چهارپایان و کشتیها.]]

[82] آیا در زمین به سیر و سیاحت نپرداخته‌اند تا ببینند سرنوشت کسانی که پیش از ایشان بوده‌اند به کجا کشیده است (و کارشان به کجا انجامیده است؟) آنان که از اینان نیرومندتر و دارای آثار بیشتری در زمین بوده‌اند، ولی چیزهائی که فرا چنگ آورده بودند ایشان را (از عذاب خدا) رهائی نداد و بدیشان سودی نبخشید. [[«کَانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثَاراً فِی الأرْضِ»: (نگا: غافر / 21). «فَمَآ أَغْنَی عَنْهُم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ»: (نگا: حجر / 84، زمر / 50).]]

[83] هنگامی که پیغمبرانشان آیه‌های روشن و دلائل آشکاری برای ایشان می‌آوردند، به دانش و معلوماتی که خودشان (درباره‌ی مظاهر دنیا) داشتند خوشحال و شادان می‌شدند و (بدان اکتفاء می‌نمودند و علوم و معارف وحی آسمانی را به بازیچه و تمسخر می‌گرفتند، و سرانجام) عذابی که توسّط انبیاء از آن بیم داده می‌شدند و ایشان مسخره‌اش می‌دانستند، آنان را در بر می‌گرفت. [[«حَاقَ بِهِمْ»: ایشان را در بر گرفت. ایشان را فرا گرفت (نگا: انعام 10، هود / 8، نحل / 34).]]

[84] هنگامی که عذاب شدید ما را می‌دیدند، می‌گفتند: به خدای یگانه ایمان داریم و انبازهائی را که به سبب آنها مشرک بشمار می‌آمده‌ایم نمی‌پذیریم و مردود می‌شماریم. [[«بَأْسَنَا»: عذاب شدید و ریشه‌کن کننده ما (نگا: انعام / 43 و 148، اعراف / 4 و 5 و 97 و 98). «بِهِ»: به سبب آن. به علّت پرستش آنها.]]

[85] امّا ایمانشان به هنگام مشاهده‌ی عذاب شدید ما، بدیشان سودی نرسانیده است و نفعی به حالشان نداشته است. این سنّت و شیوه‌ی همیشگی خدا در مورد بندگانش بوده است و کافران بدان هنگام زیانبار شده‌اند. (چرا که سرمایه‌ی وجود خود را در بیراهه‌ها هدر داده‌اند و حاصلی جز گناه و رسوائی و عذاب دردناک خدائی فراهم نساخته‌اند). [[«سُنَّةَ اللهِ»: شیوه و کارکرد خدا. مراد عدم نفع ایمان به هنگام رؤیت عذاب استیصال است. مفعول مطلق برای عامل محذوف است. یا این که تحذیر است و مفعول به بشمار است یعنی: إِحْذَرُوا سُنَّةَ اللهِ فِی أَعْدآءِ الرُّسُلِ. در رسم‌الخطّ قرآنی با تاء کشیده نوشته شده است. «هُنَالِکَ»: (نگا: غافر / 78).]]

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud