💾 Archived View for auragem.space › texts › islam › quran › fa.mojtabavi › 6 captured on 2022-07-16 at 19:08:31. Gemini links have been rewritten to link to archived content
-=-=-=-=-=-=-
[1] سپاس و ستايش خداى راست كه آسمانها و زمين را بيافريد و تاريكيها و روشنايى را پديد كرد، سپس [با اين همه نشانهها] كسانى كه كافر شدند [بتان را] با پروردگار خويش برابر مىكنند- براى خدا همتا مىگيرند-.
[2] اوست كه شما را از گِلى بيافريد، سپس سرآمدى را [براى زندگى شما در دنيا] مقرر داشت، و سرآمدى نامبرده- معين- نزد اوست، آنگاه شما به شكّ اندريد.
[3] و اوست خداى يگانه- اللّه- در آسمانها و زمين، نهان شما و آشكار شما را مىداند و آنچه مىكنيد مىداند.
[4] هيچ نشانهاى از نشانههاى پروردگارشان بديشان نيامد مگر آنكه از آن رويگردان بودند.
[5] همانا حق را هنگامى كه بديشان آمد دروغ انگاشتند، پس بزودى خبرهاى آنچه بدان ريشخند مىكردند به آنان مىرسد.
[6] آيا نديدند كه چه گروههايى از مردم را پيش از آنان نابود كرديم، آنان را در زمين چنان جايگاه و توان داديم كه شما را نداديم و بر آنان بارانهاى پياپى فرستاديم و جويها را در زير [پاى] آنها روان ساختيم، پس آنان را به سزاى گناهانشان هلاك كرديم، و از پس ايشان مردمى ديگر پديد آورديم.
[7] و اگر كتابى نوشته در كاغذى بر تو فروفرستيم و آن را با دستهاى خويش لمس كنند، كسانى كه كافر شدند هر آينه گويند: اين نيست مگر جادويى آشكار.
[8] و گفتند چرا فرشتهاى بر او فرو نيامد؟ و اگر فرشتهاى مىفرستاديم همانا كار گزارده مىشد- هلاك مىشدند- و ديگر مهلت نمىيافتند.
[9] و اگر او را فرشتهاى مىكرديم باز هم او را [به صورت] مردى مىساختيم و آنچه را [اكنون بر خود و ديگران] پوشيده مىدارند بر آنان پوشيده مى داشتيم.
[10] و هر آينه فرستادگان پيش از تو نيز استهزا شدند، پس به كسانى كه ايشان را مسخره مىكردند همان چيزى كه به ريشخند مىگرفتند- عذاب الهى- فرو آمد.
[11] بگو: در زمين بگرديد و بنگريد كه سرانجام دروغانگاران چگونه بود.
[12] بگو: آنچه در آسمانها و زمين است كه راست؟ بگو: خداى راست، مِهر و بخشايش را بر خود نوشته است هر آينه شما را براى روز رستاخيز كه شكّى در آن نيست فراهم آرد. كسانى كه خويشتن را در زيان افكندند، ايمان نمىآورند.
[13] و او راست آنچه در شب و روز جاى و آرام دارد و اوست شنوا و دانا.
[14] بگو: آيا جز خداى را كه آفريننده آسمانها و زمين است و او مىخوراند و خورانده نمىشود دوست و سرپرست بگيرم؟! بگو: هر آينه من فرمان يافتهام كه نخستين كسى باشم كه [او را] گردن نهاده است و البته از شركآرندگان مباش.
[15] بگو: من مىترسم كه اگر پروردگار خويش را نافرمانى كنم گرفتار عذاب روزى بزرگ شوم.
[16] هر كه در آن روز، [عذاب] از او گردانده شود بىگمان [خداوند] او را بخشوده است و كاميابى و رستگارى آشكار همين است.
[17] و اگر خدا گزندى به تو رساند، كسى جز او بازدارنده آن نيست، و اگر تو را نيكى رساند پس او بر هر چيزى تواناست.
[18] و اوست چيره بر فراز بندگان خويش، و اوست درستكردار و آگاه.
[19] بگو: كدام چيز گواهىاش بزرگتر است؟ بگو: خدا ميان من و شما گواه است. و اين قرآن به من وحى شده است تا با آن شما و هر كه را [كه پيام آن] به او برسد بيم دهم. آيا شما براستى گواهى مىدهيد كه با خدا خدايان ديگر هست؟! بگو: من گواهى نمىدهم. بگو: همانا او خداى يگانه است و من از آنچه شما [با خدا] انباز مىگيريد بيزارم.
[20] كسانى كه به آنان كتاب دادهايم او- پيامبر- را مىشناسند همچنانكه فرزندان خويش را مىشناسند. آنان كه خويشتن را در زيان افكندند، آنها ايمان نمىآورند.
[21] و چه كسى ستمكارتر است از آن كه بر خدا دروغ ساخته- براى او شريك گرفته- يا آيات او را دروغ انگاشته است؟ همانا ستمكاران رستگار نخواهند شد.
[22] روزى كه همه آنان را برانگيزيم، آنگاه به كسانى كه شرك آوردند گوييم: كجايند آن شريكانتان كه مىپنداشتيد [شريك خدايند]؟
[23] آنگاه عذر [و پاسخ] آنها جز اين نيست كه گويند: سوگند به خدا، پروردگارمان، كه ما مشرك نبوديم.
[24] بنگر كه چگونه بر خويشتن دروغ بستند و آنچه به دروغ مىساختند از آنها گم [و نابود] شد.
[25] و از آنان كسانىاند كه [چون قرآن مىخوانى] به تو گوش فرامىدهند، و بر دلهاشان پوششها افكندهايم تا آن را درنيابند و در گوشهاى [دل] آنها گرانى نهادهايم، و اگر هر نشانهاى بينند بدان ايمان نمىآورند تا چون نزد تو آيند آنها كه كافر شدند ستيزهكنان با تو گويند: اين نيست مگر افسانه هاى پيشينيان.
[26] و آنان- كافران- [مردم را] از وى- پيامبر- بازمىدارند و خود از او دور مىشوند، و هلاك نمىكنند مگر خويشتن را و خود نمىفهمند.
[27] و اگر ببينى آنگاه كه بر آتش دوزخ بدارندشان [منظرهاى سخت ناخوشايند خواهى ديد]، گويند: اى كاش [به دنيا] باز گردانده شويم و آيات پروردگارمان را دروغ نشمريم و از مؤمنان باشيم.
[28] [چنين نيست] بلكه آنچه پيشتر پوشيده و پنهان مىداشتند بر آنها پديدار شده، و اگر [به دنيا] بازگردانده شوند بىگمان بدانچه از آن نهى شدهاند بازگردند، و هر آينه آنان دروغگويند.
[29] و گفتند: جز زندگى ما در دنيا زندگى ديگرى نيست و ما برانگيختهشدنى نيستيم.
[30] و اگر ببينى آنگاه كه در برابر پروردگارشان نگاهشان دارند، [حالشان را سخت ناگوار خواهى ديد]، [خداى] گويد: آيا اين [برانگيختهشدن] حق نيست؟ گويند: چرا، به پروردگارمان سوگند. گويد: پس بچشيد اين عذاب را به سزاى آنكه كفر مىورزيديد.
[31] هر آينه كسانى كه ديدار خداى را دروغ انگاشتند زيانكار شدند، تا چون رستاخيز ناگهان بديشان فرا رسد گويند: اى دريغا بر آنچه در باره آن كوتاهى كرديم- يا: اى دريغ بر آن كوتاهى كه در دنيا كرديم- و آنها بارهاى [گناهان] خود را بر پشتهاى خويش برمىدارند، هان كه بد [بارى] است آنچه برمىدارند.
[32] و زندگى اين جهان جز بازيچه و سرگرمى نيست و هر آينه سراى واپسين براى آنان كه پرهيزگارى كنند بهتر است آيا خرد را كار نمىبنديد؟
[33] براستى مىدانيم كه آنچه مىگويند هر آينه تو را اندوهگين مىكند، ولى آنها تو را دروغگو نمىانگارند بلكه آن ستمكاران آيههاى خدا را انكار مى كنند.
[34] و هر آينه پيامبرانى كه پيش از تو بودند تكذيب شدند و بر تكذيب و آزارى كه ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما بديشان رسيد. و سخنان خداى را دگرگونكنندهاى نيست و هر آينه از خبر [هاى] فرستادگان به تو رسيده است.
[35] و اگر روىگرداندن آنان بر تو گران و دشوار مىآيد، اگر توانى سوراخى [براى فرو شدن] در زمين يا نردبانى [براى فرا شدن] در آسمان بجويى تا آيتى برايشان بياورى [چنان كن- كه البته نتوانى كرد-]. و اگر خدا مىخواست آنان را بر راه راست گرد مىآورد. پس، از نادانان مباش.
[36] همانا كسانى [دعوت حق را] مىپذيرند و پاسخ مىدهند كه بشنوند [و دريابند، و كافران كه نمىگروند مردهدلانند] و مُردگان را خداى بر انگيزد- آنگاه در خواهند يافت ولى آن دانستن سود نكند-، سپس همه به سوى او بازگردانده شوند.
[37] و گفتند: چرا نشانهاى [به دلخواه ما] از خدايش بر او فرو نيامده؟ بگو: همانا خداوند تواناست كه نشانهاى فروفرستد، ولى بيشترشان نمىدانند.
[38] و هيچ جُنبدهاى در زمين نيست و نه هيچ پرندهاى كه به دو بال خويش بپرد مگر آنكه گروههايى مانند شمايند- آفريده و روزى خوار-. در كتاب- قرآن يا لوح محفوظ- هيچ چيزى را فروگذار نكردهايم، سپس همه به سوى پروردگارشان برانگيخته و فراهم مىشوند.
[39] و كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند كرانند- از شنيدن حق- و گنگانند- از اقرار به حق- كه در تاريكيها- نادانىها- باشند. خدا هر كه را خواهد گمراه مىكند و هر كه را خواهد بر راه راست فرا مىدارد.
[40] بگو: اگر راستگوييد، مرا گوييد كه اگر عذاب خدا بر شما فروآيد يا روز رستاخيز شما را فرا رسد آيا جز خدا را مىخوانيد؟
[41] [نه،] بلكه او را مىخوانيد و بس، پس اگر خواهد آنچه را كه برطرف شدنش را دعا مىكرديد برطرف مىكند، و آنچه را براى او انباز مىسازيد از ياد مىبريد.
[42] و هر آينه [پيامبرانى] به سوى امّتهاى پيش از تو فرستاديم و آنان- امتها- را به تنگى و سختى و رنج و گزند بگرفتيم تا مگر زارى كنند.
[43] پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنها رسيد زارى نكردند؟! بلكه دلهايشان سخت شد و شيطان كارهاشان را در نظرشان بياراست.
[44] پس چون آنچه را بدان پند داده شدند فراموش كردند درهاى همه چيز را بر آنان بگشوديم تا چون بدانچه داده شدند شادمان گشتند ناگهان بگرفتيمشان پس همان دم [از نجات و رحمت] نوميد شدند.
[45] پس بيخ و بن گروهى كه ستم كردند بريده شد و سپاس و ستايش خداى راست، پرودگار جهانيان.
[46] بگو: مرا گوييد كه اگر خداوند شنوايى و بينايى شما را بازگيرد و بر دلهاى شما مُهر نهد كدام خداست جز خداى يكتا- اللّه- كه آن را به شما بازآرد؟ بنگر كه چسان آيات را مىگردانيم- گونهگون بيان مىكنيم- آنگاه آنان روى مىگردانند.
[47] بگو: مرا گوييد كه اگر عذاب خدا ناگاه يا آشكارا به شما رسد آيا جز گروه ستمكاران هلاك مىشوند؟
[48] ما پيامبران را نمىفرستيم مگر مژدهدهندگان و بيمكنندگان، پس كسانى كه ايمان آورند و كار نيك و شايسته كنند نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين شوند
[49] و كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند، به سزاى نافرمانى و بدكاريشان عذاب بديشان رسد.
[50] بگو: من شما را نمىگويم كه گنجينههاى خدا نزد من است و نه غيب مىدانم و شما را نمىگويم كه من فرشتهام من پيروى نمىكنم مگر آنچه را كه به من وحى مىشود. بگو: آيا نابينا و بينا يكسانند؟ آيا نمىانديشيد؟
[51] و بدين [قرآن] هشدار ده كسانى را كه مىترسند كه به سوى پروردگارشان برانگيخته و گرد آورده شوند در حالى كه جز او يارى و شفيعى براى آنان نباشد، شايد پرهيزگارى پيشه كنند.
[52] و كسانى را كه پروردگار خويش را در بامداد و شبانگاه مىخوانند و او را مىخواهند از خود مران. چيزى از حساب ايشان بر تو نيست و چيزى از حساب تو بر آنان نيست تا از خود برانيشان پس در شمار ستمكاران شوى.
[53] و اينچنين برخىشان را به برخى آزموديم تا [توانگران و نيرومندان] بگويند: آيا اينانند كه خدا از ميان ما بر آنان منّت نهاده است- به آنان توفيق ايمان داده و به ما نداده است-؟! آيا خداوند به سپاسگزاران داناتر نيست؟
[54] و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، بگو: درود بر شما، پروردگارتان مِهر و بخشايش را بر خود نوشته- مقرر داشته- است كه هر كس از شما كار بدى به نادانى كند سپس توبه آرد و به كار نيك و شايسته پردازد هر آينه او آمرزگار و مهربان است.
[55] و بدين سان آيات را شرح و تفصيل مىدهيم [تا حق روشن گردد] و تا راه گناهكاران آشكار شود.
[56] بگو: من نهى شدهام از اينكه جز خدا آنهايى را بپرستم كه شما مىپرستيد. بگو: من از هوسها و خواهشهاى دل شما پيروى نخواهم كرد كه آنگاه گمراه شوم و از راهيافتگان نباشم.
[57] بگو: من بر دليلى روشن از پروردگار خويشم و شما آن را دروغ پنداشتيد. آنچه به شتاب مىخواهيد- يعنى عذاب و يكسره شدن كار- نزد من نيست. فرمانروايى نيست مگر خداى را. حق را [از باطل] ��دا و بيان مىكند و او بهترين جداكننده [حق از باطل] است.
[58] بگو: اگر آنچه به شتاب مىخواهيد نزد من بود كار ميان من و شما گزارده شده بود- عذاب مىرسيد و كار يكسره مىشد و به پايان مىرسيد- و خدا به ستمكاران داناتر است.
[59] و كليدهاى غيب نزد اوست، جز او كسى آنها را نمىداند، و آنچه را در خشكى و درياست مىداند، و هيچ برگى [از درخت] نيفتد مگر آنكه آن را مى داند، و نه هيچ دانهاى در تاريكيهاى- درون- زمين و نه هيچ ترى و نه هيچ خشكى مگر آنكه در نوشتهاى است روشن- لوح محفوظ.
[60] و اوست كه [روح] شما را به شب برمىگيرد و آنچه در روز كرده باشيد مىداند، سپس شما را در روز بر مىانگيزد تا مدتى نامبرده سپرى شود- مرگ فرا رسد-، سپس بازگشت شما به سوى اوست، آنگاه شما را از آنچه مىكرديد آگاه مىكند.
[61] و اوست چيره بر فراز بندگان خويش، و نگاهبانانى بر شما مىفرستد، تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما [جان] او را برگيرند و آنان در كار خود كوتاهى نكنند.
[62] سپس به سوى خدا، خداوند راستينشان، بازگردانده شوند. بدانيد كه فرمانروايى از آن اوست و او از همه حسابگران شتابندهتر است.
[63] بگو: چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا [به هنگام درماندگى] مىرهاند؟ او را به زارى آشكارا و پنهانى مىخوانيد كه اگر ما را از اين [تاريكيها و رنجها] برهاند هر آينه از سپاسگزاران باشيم.
[64] بگو: خدا شما را از اينها و از هر اندوه سختى مىرهاند، آنگاه شما براى او انباز مىگيريد.
[65] بگو: اوست توانا بر آنكه بر شما عذابى از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان فرستد يا شما را گروههاى پراكنده كرده به هم اندازد و سختى گزند برخىتان را به برخ ديگر بچشاند. بنگر كه چسان آيات را مىگردانيم- گوناگون بيان مىكنيم- باشد كه دريابند.
[66] و قوم تو آن
[67] هر خبرى را- كه از جانب خدا به شما داده شده- قرارگاهى- وقتى مقرر براى وقوع- است و بزودى خواهيد دانست.
[68] و چون كسانى را ببينى كه در باره آيات ما به ناسزاگويى و ياوهسرايى پردازند از آنها روى بگردان تا به سخنى ديگر پردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، پس از ياد آورى، ديگر با گروه ستمكاران منشين.
[69] و بر كسانى كه [از سخنان آن ياوهگويان] مىپرهيزند چيزى از حساب آنها نيست، بلكه اين يادآورى و پندى است تا شايد آنها بپرهيزند.
[70] و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتهاند و زندگى اين جهان آنان را فريفته است واگذار و با آن
[71] بگو: آيا جز خدا چيزهايى را بخوانيم كه نه سودى به ما مىرساند و نه زيانى و پس از آنكه خداوند ما را راه نمود بر پاشنههاى خود باز گردانده شويم- به گمراهى باز گرديم- مانند كسى كه شيطانها او را از راه راست به در بردهاند و در زمين شوريده و سرگشته مانده است؟ در حالى كه او را يارانى است [مشفق و دلسوز] كه به راه راست مىخوانندش كه نزد ما بيا. بگو: همانا رهنمونى خدا رهنمونى [راستين] است و ما فرمان يافتهايم كه پروردگار جهانيان را گردن نهيم.
[72] و اينكه نماز را برپا داريد و از او پروا كنيد، و اوست آن كه به سويش برانگيخته و فراهمآورده مىشويد.
[73] و اوست كه آسمانها و زمين را براستى و درستى آفريد، و روزى كه گويد: باش، پس مىباشد. گفتار او راست و درست است، و فرمانروايى او راست در روزى كه در صور- بوق، شاخ- دميده شود- براى زنده شدن مردگان-. داناى نهان و آشكار است و اوست درستكردار و آگاه.
[74] و [ياد كن] هنگامى كه ابراهيم به پدر خود آزر- عمويش كه به جاى پدر مربّى او بود- گفت: آيا بتانى را به خدايى مىگيرى؟! همانا من تو و گروه تو را در گمراهى آشكار مىبينم.
[75] و بدينسان ابراهيم را ملكوت آسمانها و زمين مىنموديم [تا گمراهى قوم خود و يگانگى پروردگار را دريابد] و تا از اهل يقين باشد.
[76] پس چون تاريكى شب بر وى در آمد ستارهاى ديد، گفت: اين خداى من است، پس چون فرو شد گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.
[77] و چون ماه را بر آينده ديد، گفت: اين خداى من است، پس چون فروشد گفت: اگر پروردگارم مرا راه ننمايد بىگمان از گمراهان باشم.
[78] پس چون خورشيد را برآينده ديد گفت: اين خداى من است، اين بزرگتر است، و چون فروشد گفت: اى قوم من، من از آنچه [با خدا] انباز مىگيريد بيزارم.
[79] من يكسره روى [دل] خويش به سوى آن كه آسمانها و زمين را آفريده است كردم در حالى كه حقگرايم و از مشركان نيستم.
[80] و قوم او با وى گفتوگو و ستيزه كردند. گفت: آيا با من در باره خدا ستيزه مىكنيد و حال آنكه او مرا راه راست نموده است و من از آنچه با خدا انباز مىگيريد هيچ نمىترسم، مگر آنكه خداى من چيزى را بخواهد، دانش پروردگار من همه چيز را فرا گرفته است. آيا پند نمىگيريد؟
[81] و چگونه از آنچه شما آن را [با خدا] انباز گرفتيد بترسم و حال آنكه شما نمى ترسيد از اينكه چيزى را با خدا انباز گرفتهايد كه هيچ حجتى براى آن بر شما فرو نفرستاده است. پس، اگر مىدانيد، كدام يك از اين دو گروه- موحّدان و مشركان- به ايمنى سزاوارترند؟
[82] كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به ستمى- شرك- نياميختند، ايشانند كه ايمنى دارند و آنان راه يافتگانند.
[83] و اينها حجّت ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم. هر كه را بخواهيم پايهها بالا مىبريم، كه پروردگارت درستكار و داناست.
[84] و او را اسحاق و يعقوب بخشيديم، همه را راه نموديم و نوح را پيش از آن راه نموديم و از فرزندان او داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را [راه نموديم]، و نيكوكاران را اينچنين پاداش مىدهيم
[85] و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را [راه نموديم] كه همه از شايستگان بودند
[86] و اسماعيل و يسع و يونس و لوط را [راه نموديم] و همه را بر مردم جهان برترى داديم 6
[87] و از پدرانشان و فرزندانشان و برادرانشان نيز و ايشان را برگزيديم و به راهى راست راه نموديم.
[88] اين است رهنمونى خدا، كه با آن هر كه را از بندگان خويش بخواهد راه نمايد. و اگر با خدا انباز گيرند هر آينه آنچه مىكردند تباه و نابود گردد.
[89] ايشانند كه كتاب و حكم- حكمت يا فرمانروايى و داورى- و پيامبريشان داديم. پس اگر اينان- كافران و منكران- به آنها- كتاب و حكم و نبوّت- كافر شوند هر آينه گروهى را بدانها برگماشتهايم كه بدانها كافر نباشند.
[90] ايشانند كسانى كه خداوند آنان را راه نمود، پس راه راست ايشان را پى گير بگو: از شما بر اين [پيام رسانى و راهنمايى] هيچ مزدى نمىخواهم، اين نيست مگر يادآورى و پندى براى مردم جهان.
[91] خداى را چنانكه سزاوار اوست نشناختند و ارج ننهادند آنگاه كه گفتند: خدا بر هيچ آدمى هيچ چيز نفرستاد. بگو: چه كسى آن كتاب را كه موسى آورد و براى مردم روشنايى و رهنمونى بود فرستاد؟ كه شما آن را [به صورت پراكنده] در كاغذها كرده- نوشته- [بخشى از] آن را آشكار مىكنيد و بسيارى را- كه وصف محمد
[92] و اين كتابى است كه آن را فرو فرستاديم، با بركت است و باوردارنده آنچه پيش آن بوده، [تا مردم را به پاداشهاى الهى مژده دهى] و تا [مردم] أم القرى- مكه- و آنها را كه پيرامون آنند بيم دهى، و كسانى كه به جهان پسين ايمان دارند به آن نيز ايمان مىآورند، و آنان بر نماز خويش مواظبت مى كنند.
[93] و چه كسى ستمكارتر است از آن كه بر خدا دروغى سازد يا گويد به من وحى شده و حال آنكه چيزى بدو وحى نشده است و آن كس كه گويد: من هم بزودى مانند آنچه خدا فرو فرستاده فرو مىفرستم. و اگر ببينى آنگاه كه ستمكاران در بىهوشيهاى مرگ درافتند! در حالى كه فرشتگان دستهاى خويش گسترده [و به آنها گويند:] جانهاى خويش بر آريد امروز- هنگام مرگتان يا وقتى كه به عذاب برزخ و قيامت در مىآييد- به سزاى آن سخنان ناروا كه در باره خدا مىگفتيد و در برابر آيات او گردنكشى مىكرديد به عذاب خواركننده كيفر داده خواهيد شد.
[94] و هر آينه همان گونه كه شما را بار نخست آفريديم تنها نزد ما آمديد و آنچه به شما داده بوديم پشت سر خويش- در دنيا- واگذاشتيد، و آن شفيعانتان- از بتان- را كه مىپنداشتيد در باره [تربيت و تعيين سرنوشت] شما شريكان [ما] هستند، با شما نمىبينيم. براستى پيوند ميان شما گسسته گشت و آنچه [شريكان ما و شفيعان خود] مىپنداشتيد از شما گم [و نابود] شد.
[95] همانا خداوند شكافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده بيرون مىآورد و بيرونآرنده مرده از زنده است. اين است خداى شما، پس كجا گردانيده مىشويد؟!
[96] شكافنده سپيدهدم است و شب را براى آرامش قرار داد و خورشيد و ماه را با حساب درست- يا معيار براى حساب- پديد كرد. اين است اندازه نهادن آن بىهمتا توانمند دانا.
[97] و اوست كه براى شما ستارگان را آفريد تا در تاريكيهاى خشكى و دريا بدانها راه يابيد. ما نشانهها را براى گروهى كه مىدانند به تفصيل بيان كرده ايم.
[98] و اوست كه شما را از يك تن آفريد پس [شما را] قرارگاهى- زمين- و سپردن جايى- شكم مادر و پشت پدر- است. ما نشانهها را براى گروهى كه در مىيابند به تفصيل بيان كردهايم.
[99] و اوست كه از آسمان آبى فروفرستاد پس با آن هر چيز روييدنى را بيرون آورديم و از آن، سبزهاى- گياهى كه از تخم روييده و ساقه و شاخه پيدا كرده- پديد كرديم كه از آن
[100] و براى خدا شريكانى از پريان انگاشتند و حال آنكه خدا آنها را آفريده است و به بىدانشى براى او پسران و دخترانى تراشيدند. او پاك و منزّه و برتر است از آنچه وصف مىكنند.
[101] نوپديدآرنده آسمانها و زمين است. چگونه او را فرزندى باشد و حال آنكه براى او همسرى نبوده است، و هر چيزى را آفريده و او به هر چيزى داناست.
[102] اين است خداى، پروردگار شما جز او خدايى نيست آفريدگار همه چيزهاست پس او را بپرستيد و او بر همه چيز نگاهبان است
[103] چشمها او را درنيابد و او چشمها را دريابد و اوست لطيف- بخشنده و نيكوكار يا باريكدان- و آگاه- به آشكار و نهان.
[104] همانا شما را از پروردگارتان بينشهايى- نشانهها و دلايل روشن و دل آگاهى- آمد پس هر كه بينا [دل] گشت به سود خود اوست و هر كه كور [دل] شد به زيان خود اوست، و من نگاهبان شما نيستم.
[105] و بدين سان آيات را گونه گون مىگردانيم [تا حق را دريابند] و تا مباد آنكه بگويند: تو [اين را از ديگران] آموختهاى، و تا آن را براى گروهى كه مى دانند روشن بيان كنيم.
[106] آنچه را از پروردگارت به تو وحى مىشود پيروى كن، خدايى جز او نيست و از مشركان روى بگردان.
[107] و اگر خدا مىخواست شرك نمىآوردند و تو را بر آنان نگاهبان قرار نداديم و تو كارساز آنها نيستى.
[108] و آنها- يعنى خدايان مشركان- را كه به جاى خداى يكتا مىخوانند دشنام مدهيد كه آنان نيز خداى را از روى ستم و دشمنى و بىدانشى دشنام گويند. اين گونه براى هر گروهى كردارشان را آراستهايم. سپس بازگشتشان به سوى پروردگارشان است، پس آنان را بدانچه مىكردند آگاه مىسازد.
[109] و با سختترين سوگندهاشان به خدا سوگند خوردند كه اگر آيتى- نشانه و معجزهاى- به آنان بيايد هر آينه بدان ايمان مىآورند. بگو: همانا آيتها- معجزهها- نزد خداوند است و شما- اى مؤمنان- چه مىدانيد كه چون آنها
[110] و ما دلها و ديدگانشان را دگرگون مىكنيم [پس بدان ايمان نمىآرند] چنانكه نخستينبار بدان ايمان نياوردند، و در سركشىشان وامىگذاريم تا سرگشته باشند.
[111] و اگر ما فرشتگان را به سوى ايشان مىفرستاديم و مردگان با آنان به سخن مى آمدند و هر چيزى را رويارويشان فراهم مىآورديم باز هم ايمان نمى آوردند مگر آنكه خداى خواهد، و ليكن بيشترشان نادانى مىكنند.
[112] و همچنين هر پيامبرى را- مانند تو- دشمنى از شيطانهاى آدمى و پرى قرار داديم كه برخىشان به برخى ديگر با گفتار آراسته و فريبنده پيام نهانى مىفرستند تا فريب دهند، و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند. پس آنان را با آنچه برمىبافند واگذار
[113] [چنين كرديم تا بيازماييمشان] و تا دلهاى كسانى كه به سراى پسين ايمان ندارند به آن [گفتار آراسته فريبا] بگرايد و آن را بپسندند و تا آنچه توانند كرد بكنند.
[114] [بگو:] پس آيا جز خدا داورى بجويم و حال آنكه اوست كه اين كتاب را با شرح و بيان به سوى شما فروفرستاده است؟ و آنها كه كتاب بداديمشان مى دانند كه آن براستى و درستى از جانب پروردگار تو فروفرستاده شده است، پس از دودلان و شكداران مباش.
[115] و سخن پروردگار تو- يعنى قرآن- بر راستى و داد تمام شد سخنان او را دگرگونكنندهاى- به افزودن يا كاستن- نيست، و اوست شنوا و دانا.
[116] و اگر بيشتر مردم زمين را فرمان برى تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد. آنان جز گمان و پندار را پيروى نمىكنند و جز به گزاف و تخمين سخن نمى گويند.
[117] همانا پروردگار تو به كسانى كه از راه او گم مىشوند داناتر است و به راهيافتگان نيز داناتر است.
[118] پس، از آنچه [هنگام ذبح] نام خدا بر آن ياد شده است بخوريد اگر به آيات خدا ايمان داريد.
[119] و شما را چيست كه از آنچه نام خدا بر آن ياد شده نمىخوريد و حال آنكه آنچه را بر شما حرام كرده است- مگر آنچه به [خوردن] آن ناچار شويد- برايتان به تفصيل بيان داشته است؟ و هر آينه بسيارى به سبب آرزوها و هوسهاشان بىهيچ دانشى [مردم را] گمراه مىكنند و براستى پروردگار تو به ستمكاران- از حد گذرندگان- داناتر است.
[120] و گناهان آشكار و پنهان را واگذاريد زيرا كسانى كه دست به گناه مىيازند بزودى به سزاى آنچه بدان دست مىيازيدند كيفر خواهند شد.
[121] و از آنچه نام خدا بر آن ياد نشده مخوريد كه آن نافرمانى است. و همانا شيطانها نهانى به گوش دوستان خود مىخوانند تا با شما ستيزه كنند- كه چه فرقى است ميان حيوان مرده و حيوانى كه خود مىكشيد- و اگر آنان را فرمان بريد هر آينه مشرك خواهيد بود.
[122] آيا كسى كه [به دل] مرده- گمراه- بود پس [به ايمان] زندهاش كرديم و براى او نورى [از علم و معرفت] قرار داديم كه بدان در ميان مردم راه مىرود همانند كسى است كه در تاريكيهاست و از آن بيرونشدنى نيست؟ [همچنان كه ايمان در دل مؤمنان آراسته شده] همچنين براى كافران آنچه مىكردند آرايش يافته است.
[123] و بدين سان در هر شهرى سران بزهكارش را چنان كرديم تا در آن نيرنگ- تباهى و فريبكارى- همىكنند و نيرنگ نمىكنند مگر با خويشتن و خود نمى فهمند.
[124] و چون آنان را نشانهاى آيد گويند: هرگز ايمان نياريم تا آنكه همانند آنچه به فرستادگان خدا داده شده است، به ما نيز داده شود. [بگو:] خدا داناتر است كه پيامبرى خويش را كجا بنهد. بزودى بدانها كه گناه كردند به سزاى آن نيرنگها كه مى كردند خوارى و عذاب سخت از نزد خدا خواهد رسيد.
[125] پس هر كه را خدا بخواهد كه راه نمايد سينه او را براى [پذيرش] اسلام مىگشايد، و هر كه را بخواهد كه گمراه كند سينه او را تنگ و بسته مىگرداند [تا پذيراى حق نباشد] كه گويى به آسمان بر مىشود. بدين سان خدا پليدى- مردهدلى و انكار- را بر كسانى كه ايمان نمىآورند مىنهد.
[126] و اين است راه راست پروردگار تو هر آينه آيات را براى گروهى كه ياد مىكنند و پند مىگيرند به تفصيل بيان كردهايم.
[127] ايشان را نزد پروردگارشان سراى سلامت و ايمنى است و همو به پاداش كارهايى كه مىكردند يار و سرپرست آنهاست.
[128] و روزى كه همه آنان را برانگيزد و فراهم آرد [گويد:] اى گروه پريان، شما از آدميان بسيارى را پيرو خود گرفتيد و دوستانشان از آدميان گويند: پروردگارا، برخى از ما از برخى ديگر برخوردار شدند و به سرآمدى كه براى ما نهادى رسيديم [خداى] گويد: جايگاه شما آتش دوزخ است كه جاودانه در آن باشيد مگر آنچه خدا خواهد همانا پروردگار تو درستكردار و داناست.
[129] و بدين گونه ستمكاران را به سزاى آنچه مىكردند بر يكديگر مىگماريم.
[130] اى گروه پريان و آدميان، آيا پيامبرانى از جنس خودتان سوى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما مىخواندند و شما را از ديدار اين روزتان بيم مىدادند؟ گويند: ما بر خويشتن گواهى مىدهيم و زندگى دنيا آنان را فريفت و بر خويشتن گواهى دادند كه كافر بودند.
[131] اين [فرستادن پيامبران و بيمدادن ايشان] براى آن است كه پروردگار تو به ستم هلاككننده [مردم] شهرها در حالى كه بىخبر و ناآگاه باشند نيست.
[132] و براى هر كسى از آنچه كرده است پايههاست، و پروردگار تو از آنچه مىكنند غافل نيست.
[133] و پروردگار تو بىنياز و خداوند مهر و بخشايش است. اگر بخواهد شما را مىبرد و پس از شما هر چه [از آفريدگان خود] را خواهد جانشين سازد، چنانكه شما را از نسل گروهى ديگر آفريد.
[134] همانا آنچه به شما وعده داده مىشود آمدنى است و شما عاجزكننده نيستيد- با گريز خود نمىتوانيد عذاب را دفع كنيد-.
[135] بگو: اى قوم من، بر جايگاه [و سيرت] خويش عمل كنيد كه من نيز عملكنندهام پس بزودى خواهيد دانست كه سرانجام آن سراى كه راست، همانا ستمكاران رستگار نمىشوند.
[136] و براى خدا از آنچه آفريده است از كشت و چهارپايان بهرهاى قرار دادند و گفتند: اين براى خداست، به پندار خودشان، و اين براى شريكان ما- يعنى بتهايى كه براى خدا شريك ساختهاند-، اما آنچه براى شريكانشان است به خدا نمىرسد و آنچه براى خداست به شريكانشان مىرسد! بد است اين داورى كه مىكنند.
[137] و همچنين شريكان آنها- بتها يا خادمان بتخانه- در نظر بسيارى از مشركان كشتن فرزندانشان را- به عنوان قربانى براى خدايان- بياراستند تا آنان را هلاك كنند- گمراهشان گردانند- و دينشان را بر آنها آشفته و پوشيده سازند. و اگر خدا مىخواست اين كار را نمىكردند- يعنى به اجبار جلو آنان را مىگرفت اما سنّت الهى چنين نيست- پس آنان را با آن دروغها كه مىسازند واگذار.
[138] و به پندار خويش گفتند: اينها چهارپايان و كشتزارى است ممنوع، كه آن را نخورد مگر كسى كه ما بخواهيم- مردان خدمتكار خدايان- و چهارپايانى كه [سوارشدن بر] پشت آنها حرام شده است و چهارپايانى كه [هنگام كشتن] نام خدا را بر آن ياد نمىكنند اينها همه دروغى است كه بر خدا بستند، [و خداوند] بزودى آنها را به سزاى اين دروغها كه مىبافتند كيفر مىدهد.
[139] و گفتند: آنچه در شكمهاى اين چهارپايان است [اگر زنده به دنيا آمد] ويژه مردان ماست- براى مردان ما حلال است و بس- و بر آنان ما حرام است. و اگر مرده بود همه- مردان و زنان- در آن شريكند. [خداوند] بزودى آنان را به سزاى اين وصفكردنشان كيفر مىدهد، كه او با حكمت و داناست.
[140] همانا كسانى كه فرزندان خود را به نابخردى و بىدانشى كشتند و آنچه را خدا روزيشان كرد با دروغبستن بر خدا حرام شمردند زيان كردند براستى كه گمراه شدند و راهيافته نبودند.
[141] و اوست كه بوستانهايى چفته بسته و چفته نابسته و خرمابن و كشت با خوردنىهاى گوناگون، و زيتون و انار، مانند و نامانند، بيافريد. از ميوه آن چون ميوه دهد بخوريد و حق آن را روز چيدن و دروكردنش بدهيد و گزافكارى مكنيد، كه او گزافكاران را دوست ندارد.
[142] و از چهارپايان، باركش و غير باركش- مانند گوسفند و كره چهارپايان باركش- [بيافريد]. از آنچه خدا روزى شما كرده بخوريد و در پى گامهاى شيطان مرويد كه او دشمن آشكار شماست.
[143] هشت جفت، از ميش دو- نر و ماده- و از بز دو- نر و ماده- [بيافريد]، بگو: آيا [خدا] دو نر را حرام كرده است يا دو ماده را يا آنچه را كه زهدانهاى آن دو ماده در بردارد؟ مرا از روى دانش خبر دهيد، اگر راستگوييد
[144] و از شتر دو- نر و ماده- و از گاو دو- نر و ماده- [بيافريد] بگو: آيا دو نر را حرام كرده است يا دو ماده را يا آنچه را كه زهدانهاى دو ماده در بردارد؟ يا مگر آنگاه كه خداوند شما را به اين حكم سفارش مىكرد حاضر و گواه بوديد؟! پس كيست ستمكارتر از آن كه بر خدا دروغ بافته تا مردم را به بى دانشى گمراه كند؟ همانا خدا گروه ستمكاران را راه ننمايد.
[145] بگو: در آنچه به من وحى شده حرام شدهاى- كه شما خود حرام كردهايد- نمىيابم بر هيچ خورندهاى كه آن را بخورد مگر آنكه مردارى باشد يا خون ريختهاى- جهندهاى- يا گوشت خوك، كه آن پليد است، يا آن [حيوان سربريدهاى] كه به نافرمانى جز نام خداى بر آن آواز داده باشند. اما هر كه [به خوردن آن] ناچار شود بىآنكه سركش باشد و از اندازه درگذرنده، پس همانا پروردگار تو آمرزگار و مهربان است.
[146] و بر كسانى كه يهودى شدند هر ناخندارى را حرام كرديم و از گاو و گوسفند پيه آنها را بر آنان حرام كرديم مگر آنچه- از پيه- بر پشت آن دو باشد يا چربى رودها يا آنچه با استخوان آميخته باشد. اين را به سزاى سركشىكردنشان كيفر آنها ساختيم، و ما راستگويانيم.
[147] پس اگر تو را دروغگو شمرند بگو: پروردگارتان خداوند مهر و بخشايشى گسترده است، و كيفر سخت او از گروه بدكاران بازداشته نشود.
[148] كسانى كه شرك آوردند خواهند گفت: اگر خدا مىخواست نه ما شرك مى آورديم و نه پدرانمان و چيزى را حرام نمىكرديم. همين گونه كسانى كه پيش از آنان بودند [پيامبران را] تكذيب كردند تا سرانجام كيفر سخت ما را چشيدند، بگو: آيا نزد شما دانشى هست تا آن را براى ما آشكار كنيد؟! پيروى نمىكنيد مگر پندار را و جز به گزاف و تخمين سخن نمىگوييد.
[149] بگو: حجّت رسا خداى راست، پس اگر مىخواست همه شما را راه مىنمود.
[150] بگو: گواهان خود را كه گواهى مىدهند كه خدا اين را حرام كرده است بياوريد. پس اگر گواهى دادند تو با آنان گواهى مده، و آرزوها و هوسهاى كسانى را كه آيات ما را دروغ شمردند و كسانى را كه به سراى پسين ايمان ندارند و [بتان را] با پروردگار خويش برابر مىكنند- براى خدا همتا مى گيرند- پيروى مكن.
[151] بگو: بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده بخوانم: اينكه چيزى را با او شريك مگيريد و به پدر و مادر نيكى كنيد و فرزندان خود را از بيم درويشى و تنگدستى مكشيد، ما شما و آنان را روزى مىدهيم، و پيرامون كارهاى زشت، چه آشكار و چه نهانش، مگرديد و كسى را كه خدا [كشتن او را] حرام كرده مكشيد مگر به حق. اينهاست كه شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه خرد را كار بنديد.
[152] و پيرامون مال يتيم مگرديد- مگر به وجهى كه نيكوتر است- تا به جوانى و نيروى خود برسد و پيمانه و ترازو را به عدل و انصاف، تمام بدهيد هيچ كس را تكليف نمىكنيم مگر به اندازه توانش و چون سخن گوييد [يا گواهى مىدهيد] به عدل و داد گوييد اگر چه خويشاوند باشد، و به پيمان خدا وفا كنيد اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، تا شايد ياد كنيد و پند گيريد.
[153] و اين است راه راست من، پس آن را پيروى كنيد و به راههاى ديگر مرويد كه شما را از راه او جدا مىكند اينهاست كه شما را به آن سفارش كرده است شايد پرهيزگار شويد.
[154] سپس به موسى كتاب- تورات- داديم براى تمام كردن [نعمت و كرامت] بر كسى كه نيكويى كرده، و نيز شرح و بيان هر چيزى و رهنمونى و بخشايشى تا شايد آنان- بنى اسرائيل- به ديدار پروردگارشان- روز رستاخيز- ايمان آورند.
[155] و اين- قرآن- كتابى است كه آن را فروفرستاديم، پر بركت است، پس آن را پيروى كنيد و پرهيزگار باشيد، شايد در خور رحمت گرديد
[156] تا مبادا گوييد كه كتاب تنها بر دو گروه پيش از ما- يهود و نصارى- فروفرستاده شده و هر آينه ما از خواندن [كتاب] آنان ناآگاه بودهايم
[157] يا گوييد كه اگر بر ما كتاب فروفرستاده مىشد ما راهيافتهتر از آنان بوديم. اينك شما را دليلى روشن از پروردگارتان و رهنمونى و بخشايشى آمد. پس كيست ستمكارتر از آن كه آيات خدا را دروغ انگاشت و از آنها روى گردانيد؟ بزودى كسانى را كه از آيات ما روى مىگردانند به سزاى آنكه روى مىگرداندند به عذابى بد و سخت كيفر مىدهيم.
[158] آيا [كافران] جز اين انتظار دارند كه فرشتگان [به نشانه عذاب] نزدشان بيايند يا پروردگار تو بيايد يا برخى از نشانههاى پروردگار تو بيايد؟ روزى كه برخى از نشانههاى پروردگار تو بيايد ديگر هيچ كس را كه پيش از آن ايمان نياورده يا در حال ايمانش كار نيكى نكرده ايمان آوردنش سود ندارد. بگو منتظر باشيد كه ما نيز منتظريم.
[159] كسانى كه دين خويش را دستخوش پراكندگى ساختند و گروه گروه شدند تو هيچ پيوند و بستگى با آنها ندارى كارشان با خداست و بس، آنگاه- روز رستاخيز- از آنچه مىكردند آگاهشان مىكند.
[160] هر كه كار نيكى آورد ده چندان آن پاداش دارد، و هر كه كار بدى آورد جز همانند آن كيفر نبيند و بر آنان ستم نرود- نيكى به نيكى و بدى به بدى پاداش داده شود نه جز آن-.
[161] بگو: هر آينه پروردگارم مرا به راه راست ره نمود، دينى پايا و درست، آيين ابراهيم پاك و حقگراى، و او از مشركان نبود.
[162] بگو: نماز من و عبادتهاى من- يا قربانى من يا حج من- و زندگانى من و مرگ من همه براى خدا، پروردگار جهانيان، است
[163] كه او را انبازى نيست، و مرا به اين [آيين] فرمان دادهاند و من نخستين مسلمانم.
[164] بگو: آيا جز خداى يكتا پروردگارى بجويم و حال آنكه او خداوند همه چيز است؟ و هيچ كس كارى نكند مگر آنكه بر عهده خود اوست و هيچ كس بار گناه ديگرى را بر ندارد- كسى گناه ديگرى را از وى برندارد بلكه هر كس متحمل گناه خود است- سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان است و شما را بدانچه اختلاف مىكرديد آگاه مىكند.
[165] و اوست كه شما را جانشينان [پيشينيان در] زمين كرد و برخى از شما را بر برخى ديگر به پايهها بالا برد تا در آنچه به شما داد بيازمايدتان. همانا پروردگار تو زود كيفر است، و هر آينه او آمرزگار و مهربان است.