💾 Archived View for auragem.space › texts › islam › quran › fa.ayati › 21 captured on 2022-07-16 at 18:38:55. Gemini links have been rewritten to link to archived content

View Raw

More Information

-=-=-=-=-=-=-

AbdolMohammad Ayati, Surah 21: The Prophets (Al-Anbiyaa)

Surahs

[1] روز حساب مردم نزديك شد و آنان همچنان به غفلت رويگردانند.

[2] از سوى پروردگارشان برايشان هيچ اندرز تازه‌اى نيامد، جز آنكه آن را شنيدند و سرگرم بازيچه بودند.

[3] دلهايشان به لهو خو گرفته است. و آن ستمگران سر در گوش يكديگر نهادند و گفتند: آيا اين مرد جز اين است كه انسانى همانند شماست؟ آيا با آنكه به چشم خود مى‌بينيد، همچنان از پى جادو مى‌رويد؟

[4] گفت: پروردگار من از هر سخنى در آسمان و زمين آگاه است و او شنوا و داناست.

[5] گفتند: نه، خوابهاى پريشان است، يا دروغى است كه مى‌بندد يا شاعرى است. پس براى ما از آن گونه كه به پيامبران پيشين داده شده بود معجزه‌اى بياورد.

[6] پيش از آنها مردم قريه‌اى را كه هلاك كرديم ايمان نياورده بودند. آيا اينان ايمان مى‌آورند؟

[7] ما پيش از تو به رسالت نفرستاديم مگر مردانى را كه به آنها وحى مى‌كرديم و اگر خود نمى‌دانيد از اهل كتاب بپرسيد.

[8] آنها را كالبدهايى نكرديم كه به طعام نيازمند نباشند و عمر جاويدان هم نداشتند.

[9] سپس هر وعده‌اى كه با ايشان نهاديم برآورديم، و آنها و هر كس را كه خواستيم رهانيديم و گزافكاران را هلاك كرديم.

[10] كتابى بر شما نازل كرده‌ايم كه در آن آوازه بزرگى شماست. آيا به عقل در نمى‌يابيد؟

[11] و چه بسيار ستمكاره مردمى را كه هلاك كرديم و به جايشان مردمى ديگر بيافريديم.

[12] چون عذاب ما را حس مى‌كردند به ناگاه از آنجا مى‌گريختند.

[13] مگريزيد. به ناز و تنعم و خانه‌هاى خويش بازگرديد، تا بازخواست گرديد.

[14] گفتند: واى بر ما، ما ستمكاره بوده‌ايم.

[15] و همواره سخنشان اين بود، تا همه را چون كِشته درويده و آتش خاموش گشته گردانيديم.

[16] ما اين آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دوست به بازيچه نيافريده‌ايم.

[17] اگر خواستار بازيچه‌اى مى‌بوديم خود آن را مى‌آفريديم، اگر خواسته بوديم.

[18] بلكه حق را بر سر باطل مى‌زنيم، تا آن را درهم كوبد و باطل نابود شونده است. و واى بر شما از آنچه به خدا نسبت مى‌دهيد.

[19] از آنِ اوست هر كه در آسمانها و زمين است. و آنان كه در نزد او هستند، از عبادتش به تكبر سر نمى‌تابند و خسته نمى‌شوند.

[20] شب و روز، بى آنكه فتورى در آنان پديد آيد، تسبيح مى‌گويند.

[21] آيا در زمين خدايانى برگزيده‌اند كه مردگان را از گور برمى‌انگيزند؟

[22] اگر در زمين و آسمان خدايانى جز اللّه مى‌بود، هر دو تباه مى‌شدند. پس اللّه، پروردگار عرش، از هر چه به وصفش مى‌گويند منزه است.

[23] او در برابر هيچ يك از كارهايى كه مى‌كند، بازخواست نمى‌شود ولى مردم بازخواست مى‌شوند.

[24] آيا به جز او خدايانى را برگزيده‌اند؟ بگو: حجت خويش بياوريد. در اين كتاب سخن كسانى است كه با من هستند و سخن كسانى كه پيش از من بوده‌اند. نه، بيشترينشان چيزى از حق نمى‌دانند و از آن اعراض مى‌كنند.

[25] ما پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم، جز آنكه به او وحى كرديم كه جز من خدايى نيست. پس مرا بپرستيد.

[26] و گفتند كه خداى رحمان صاحب فرزند است. منزه است او. بلكه آنان بندگانى گرامى هستند،

[27] در سخن بر او پيشى نمى‌گيرند و به فرمان او كار مى‌كنند.

[28] مى‌داند، هر چه در برابر آنهاست و هر چه پشت سر آنهاست. و آنان جز كسانى را كه خدا از آنها خشنود است شفاعت نمى‌كنند و از بيم او لرزانند.

[29] هر كس از آنها كه بگويد: من سواى او خدايم، جزاى چنين كسى را جهنم مى‌دهيم و ظالمان را چنين كيفر مى‌دهيم.

[30] آيا كافران نمى‌دانند كه آسمانها و زمين بسته بودند، ما آنها را گشوديم و هر چيز زنده‌اى را از آب پديد آورديم؟ چرا ايمان نمى‌آورند؟

[31] و بر زمين كوه‌ها بيافريديم تا نلرزاندشان. و در آن راه‌هاى فراخ ساختيم، باشد كه راه خويش بيابند.

[32] و آسمان را سقفى مصون از تعرض كرديم و باز هم از عبرتهاى آن اعراض مى‌كنند.

[33] اوست كسى كه شب و روز و آفتاب و ماه را كه هر يك در فلكى شناورند، بيافريد.

[34] ما پيش از تو هيچ بشرى را جاويدان نساخته‌ايم. چسان اگر تو نيز بميرى آنها جاويدان بمانند؟

[35] هر كسى طعم مرگ را مى‌چشد. و شما را به خير و شر مى‌آزماييم. و همه به نزد ما بازمى‌گرديد.

[36] كافران چون تو را ببينند بى شك مسخره‌ات خواهند كرد، كه: آيا اين همان مردى است كه از خدايانتان به بدى ياد مى‌كند؟ و اينان خود ياد خداى رحمان را منكرند.

[37] آدمى شتابكار آفريده شده. آيات خود را به شما نشان خواهم داد، شتاب مكنيد.

[38] مى‌گويند: اگر راست مى‌گوييد، پس آن وعده كجاست؟

[39] كافران، آنگاه كه نتوانند آتش را از چهره و پشت خويش بازدارند و كسى به ياريشان برنخيزد، خواهند دانست.

[40] اما نه، قيامت به ناگهان فراز آيد و حيرانشان سازد و از عهده بازگرداندن آن برنيايند و مهلتشان ندهند.

[41] پيامبرانى را كه پيش از تو بودند نيز به مسخره گرفته بودند ولى عذابى كه مسخره‌اش مى‌كردند بر سر مسخره‌كنندگان فرود آمد.

[42] بگو: كيست آن كه شما را شب و روز از قهر خداى رحمان حفظ مى‌كند؟ با اين همه از يادكردن پروردگارشان اعراض مى‌كنند.

[43] يا آنكه خدايانى دارند كه به جاى ما آنان را از حوادث نگه مى‌دارند؟ نه، آن خدايان يارى خويشتن نتوانند و نه در برابر ما پناه داده شوند.

[44] بلكه ما آنها و پدرانشان را بهره‌مند كرديم تا عمرشان به درازا كشيد. آيا نمى‌بينند كه قصد اين سرزمين مى‌كنيم و از اطراف آن مى‌كاهيم؟ آيا باز هم آنها پيروزند؟

[45] بگو: من شما را به وحى بيم مى‌دهم. ولى كران را چون بيم دهند، نمى‌شنوند.

[46] و اگر شمه‌اى از عذاب پروردگارت به آنها برسد، خواهند گفت: واى بر ما كه ستمكار بوده‌ايم.

[47] روز قيامت ترازوهاى عدل را تعبيه مى‌كنيم، و به هيچ كس ستم نمى‌شود. اگر عملى به سنگينى يك خردل هم باشد به حسابش مى‌آوريم، كه ما حساب‌كردن را بسنده‌ايم.

[48] به موسى و هارون كتابى داديم كه حق و باطل را از يكديگر تميز مى‌دهد و روشنى و اندرز است براى پرهيزگاران.

[49] آنان كه از خداى خويش در نهان مى‌ترسند و از روز قيامت هراسناكند.

[50] اين مبارك قرآنى است كه نازل كرده‌ايم. آيا منكر آن هستيد؟

[51] پيش از اين به ابراهيم نيروى شناختش را عطا كرديم و به او آگاه بوديم.

[52] آنگاه كه به پدرش و قومش گفت: اين تنديسها كه به پرستش آنها دل نهاده‌ايد چيستند؟

[53] گفتند: پدرانمان را ديديم كه آنها را مى‌پرستيدند.

[54] گفت: هر آينه شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى بوده‌ايد.

[55] گفتند: براى ما سخن حقى آورده‌اى، يا ما را به بازى گرفته‌اى؟

[56] گفت: نه، پروردگار شما، پروردگار آسمانها و زمين است. آن كه آنها را بيافريده است. و من بر اين سخن كه مى‌گويم گواهى مى‌دهم.

[57] و به خدا سوگند كه چون شما برويد، چاره اين بتانتان را خواهم كرد.

[58] آنها را خرد كرد. مگر بزرگ ترينشان را، تا مگر به آن رجوع كنند.

[59] گفتند: چه كس به خدايان ما چنين كرده است؟ هر آينه او از ستمكاران است.

[60] گفتند: شنيده‌ايم كه جوانى به نام ابراهيم، از آنها سخن مى‌گفته است.

[61] گفتند: او را به محضر مردم بياوريد، تا شهادت دهند.

[62] گفتند: اى ابراهيم، تو با خدايان ما چنين كرده‌اى؟

[63] گفت: بلكه بزرگ‌ترينشان چنين كرده است. اگر سخن مى‌گويند از آنها بپرسيد.

[64] با خودشان گفت‌وگو كردند و گفتند: شما خود ستمكار هستيد.

[65] آنگاه به حيرت سر فرو داشتند و گفتند: تو خود مى‌دانى كه اينان سخن نمى‌گويند.

[66] گفت: آيا سواى اللّه چيزى را مى‌پرستيد كه نه شما را سود مى‌رساند نه زيان.

[67] بيزارم از شما و از آن چيزهايى كه سواى اللّه مى‌پرستيد. آيا به عقل درنمى‌يابيد؟

[68] گفتند: اگر مى‌خواهيد كارى بكنيد، بسوزانيدش و خدايان خود را نصرت دهيد.

[69] گفتيم: اى آتش، بر ابراهيم خنك و سلامت باش.

[70] مى‌خواستند براى ابراهيم مكرى بينديشند، ولى ما زيانكارشان گردانيديم.

[71] او و لوط را رهانيديم و به سرزمينى كه آن را بركت جهانيان قرار داده‌ايم، برديم.

[72] و به او اسحاق و فرزندزاده‌اى چون يعقوب را بخشيديم. و همه را از شايستگان گردانيديم.

[73] و همه را پيشوايانى ساختيم كه به امر ما هدايت مى‌كردند. و انجام دادن كارهاى نيك و برپاى داشتن نماز و دادن زكات را به آنها وحى كرديم و همه پرستنده ما بودند.

[74] و به لوط حكم و علم داديم و از آن قريه كه مردمش مرتكب پليديها مى‌شدند نجاتش بخشيديم. آنها كه مردمى بد و فاسق بودند.

[75] او را در رحمت خويش داخل كرديم. كه او از شايستگان بود.

[76] و نوح را ياد كن كه پيش از آن ما را ندا داد و ما به او پاسخ داديم و او و خاندانش را از محنتى بزرگ رهانيديم.

[77] و او را بر مردمى كه آيات ما را تكذيب مى‌كردند پيروزى داديم. آنان بد مردمى بودند و ما همه را غرقه ساختيم.

[78] و داود و سليمان را ياد كن آنگاه كه درباره كشتزارى داورى كردند كه گوسفندان آن قوم، شبانه در آنجا مى‌چريدند. و ما شاهد داورى آنها بوديم.

[79] و اين شيوه داورى را به سليمان آموختيم و همه را حكم و علم داديم و كوه‌ها را مسخّر داود گردانيديم كه آنها و پرندگان با او تسبيح مى‌گفتند و اين همه ما كرديم.

[80] و به او آموختيم تا برايتان زره بسازد. تا شما را به هنگام جنگيدنتان حفظ كند. آيا سپاسگزارى مى‌كنيد؟

[81] و تندباد را مسخّر سليمان كرديم كه به امر او در آن سرزمين كه بركتش داده بوديم حركت مى‌كرد. و ما بر هر چيزى آگاهيم.

[82] و گروهى از ديوان برايش در دريا غواصى مى‌كردند و جز آن به كارهاى ديگر مشغول بودند و ما حافظ آنها بوديم.

[83] و ايّوب را ياد كن آنگاه كه پروردگارش را ندا داد: به من بيمارى و رنج رسيده است و تو مهربان‌ترين مهربانانى.

[84] دعايش را اجابت كرديم. و آزار از او دور كرديم و خاندانش را و همانند آنها را با آنها به او بازگردانيديم. و اين رحمتى بود از جانب ما، تا خداپرستان همواره به ياد داشته باشند.

[85] و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را ياد كن كه همه از صابران بودند.

[86] آنان را مشمول بخشايش خويش گردانيديم و همه از شايستگان بودند.

[87] و ذوالنّون را، آنگاه كه خشمناك برفت و پنداشت كه هرگز بر او تنگ نمى‌گيريم. و در تاريكى ندا داد: هيچ خدايى جز تو نيست، تو منزه هستى و من از ستمكاران هستم.

[88] دعايش را مستجاب كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را اينچنين مى‌رهانيم.

[89] و زكريّا را ياد كن، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد: اى پروردگار من، مرا تنها وامگذار. و تو بهترين وارثانى.

[90] دعايش را مستجاب كرديم و به او يحيى را بخشيديم و زنش را برايش شايسته گردانيديم. اينان در كارهاى نيك شتاب مى‌كردند و با بيم و اميد ما را مى‌خواندند و در برابر ما خاشع بودند.

[91] و آن زن را ياد كن كه شرمگاه خود را نگاه داشت و ما از روح خود در او دميديم و او و فرزندش را براى جهانيان عبرتى گردانيديم.

[92] اين شريعت شماست، شريعتى يگانه. و من پروردگار شمايم، مرا بپرستيد.

[93] و در دين خويش فرقه فرقه شدند. همه به نزد ما بازمى‌گردند.

[94] هر كس كه كارى شايسته كند و ايمان آورده باشد، كوشش او را ناسپاسى نيست و ما اعمالش را مى‌نويسيم.

[95] و قريه‌اى را كه به هلاكت رسانده‌ايم محال است كه بازگشتى داشته باشند.

[96] تا آنگاه كه يأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنان را از بلن��يها به شتاب سرازير گردند.

[97] و آن وعده راستين نزديك گردد و چشمان كافران همچنان خيره ماند: واى بر ما، ما از اين حال غافل بوديم. نه، كه ستمكار مى‌بوديم.

[98] شما و آن چيزهايى كه سواى اللّه مى‌پرستيديد هيزمهاى جهنميد. شما به جهنم خواهيد رفت.

[99] اگر اينان خدايان مى‌بودند به جهنم نمى‌رفتند و حال آنكه همه در جهنم جاويدانند.

[100] آنان در جهنم فرياد مى‌كشند و در آنجا هيچ نمى‌شنوند.

[101] كسانى كه پيش از اين مقرر كرده‌ايم كه به آنها نيكويى كنيم، از جهنم بركنارند.

[102] اينان صداى دوزخ را نمى‌شنوند و در بهشت كه هر چه خواهند مهياست، جاودانه‌اند.

[103] آن وحشت بزرگ غمگينشان نكند. و فرشتگان به ديدارشان آيند كه اين همان روزى است كه به شما وعده داده بودند.

[104] روزى كه آسمان را چون طومارى نوشته درهم نورديم. و چنان كه نخستين‌بار بيافريديم آفرينش از سر گيريم. اين وعده‌اى است كه برآوردنش بر عهده ماست و ما چنان خواهيم كرد.

[105] و ما در زبور -پس از تورات- نوشته‌ايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.

[106] و در اين كتاب تبليغى است براى مردم خداپرست.

[107] و نفرستاديم تو را، جز آنكه مى‌خواستيم به مردم جهان رحمتى ارزانى داريم.

[108] بگو: به من وحى شده كه خداى شما خدايى است يكتا، آيا بدان گردن مى‌نهيد؟

[109] پس اگر رويگردان شدند، بگو: شما را خبر دادم تا همه در آگاهى يكسان باشيد. و من نمى‌دانم آنچه شما را وعده كرده‌اند نزديك است يا دور.

[110] اوست كه مى‌داند هر سخنى را كه به آواز بلند گوييد يا در دل پنهان داريد.

[111] و نمى‌دانم شايد اين آزمايشى براى شما و بهره‌مندى تا به هنگام مرگ باشد.

[112] گفت: اى پروردگار من، به حق داورى كن. و پروردگار ما بخشاينده است و به رغم آنچه مى‌گوييد همه از او يارى مى‌جويند.

Previous

Next

Powered by Al Quran Cloud